Log in

داستان چوپان دروغگو – آموزش فارسی با داستان

داستان چوپان دروغگو

داستان چوپان دروغگو برای آموزش آنلاین زبان فارسی با داستان، برگرفته از داستان های ایساپ، به قلم محمد حسین حریری اصل به همراه پادکست، واژگان و پرسش و پاسخ

در یک آبادی دور و سرسبز، پسرک چوپانی بود که گله بزرگی از گوسفندان داشت. پسرک باید هر روز گله گوسفندان را برای چرا به بالای کوه می برد تا از علف های تازه بخورند.

این کار برای پسرک چوپان خسته کننده شده بود و حوصله پسرک سر می رفت، چون او باید هر روز، ساعت ها تنهای تنها در بالای کوه، از گوسفندان مراقبت می کرد. به همین دلیل، فکری به سرش خورد تا از تنهایی نجات پیدا کند.

پسرک چوپان، به سمت روستای پایین کوه دوید و فریاد زد: “گرگ، گرگ! کمکم کنید که گرگ همه گوسفندانم را خورد!”

مردم روستا با نگرانی از خانه های خود بیرون آمدند تا به چوپان کمک کنند، ولی نیازی به کمک نبود، چون چوپان دروغ گفته بود.

این کار، چوپان جوان را خوشحال کرد و او تصمیم گرفت برای بار دوم، همین کار را انجام دهد. باز هم مردم مهربان روستا برای کمک به چوپان به بالای کوه رفتند. ولی خبری از گرگ نبود و چوپان دروغگو به مردم مهربان، می خندید.

چند روز بعد، گرگی از جنگل به سمت گله گوسفندان نزدیک شد. چوپان جوان، گرگ را دید و خیلی زود با صدای بلند فریاد کشید و از مردم روستا کمک خواست.

اما این بار، مردم روستا که دو بار گول چوپان دروغگو را خورده بودند، به فریاد او گوش ندادند و در خانه های خود ماندند، چون فکر می کردند که او باز دارد دروغ می گوید.

به همین خاطر هم، گرگ گرسنه، شکم سیری از گوسفندان چوپان در آورد. وقتی هم که چوپان از مردم شکایت کرد، مردم روستا در پاسخ گفتند:

دیگر حنای تو برای ما رنگی ندارد.

واژگان درس جدید

1- آبادی: روستا

2- گله گوسفندان: گروه بزرگی از گوسفندان

3- حوصله: صبر

4- مراقبت کردن: نگهداری کردن

5- فریاد کشیدن: داد زدن

6- گول خوردن: فریب خوردن

7- شکم سیری از گوسفندان در آورد: گوسفندان را خورد

8- شکایت کردن: گلگی کردن

9- حنای کسی دیگر رنگ نداشتن: حرف و صحبت کسی دیگر مهم نیست و اهمیتی ندارد

پرسش و پاسخ

1- چرا گرگ توانست به راحتی گوسفندان چوپان را بخورد؟

2- چرا مردم روستا به چوپان گفتند که حنای او دیگر برای مردم روستا رنگی ندارد؟

3- چرا چوپان از مردم روستا شکایت کرد؟

16 comments on “داستان چوپان دروغگو – آموزش فارسی با داستان”

    • خوشحالم که داستان چوپان دروغگو برای شما جالب بوده. این داستان، یکی از معروف ترین داستانهایی است که ازوپ بیش از 2600 سال پیش به زبان یونانی نوشته است. داستانهای ازوپ، از جمله داستان چوپان دروغگو به خیلی از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است.

    • بله، کاملا درست است. مردم روستا به پسرک دیگر اعتماد نمی کردند چون چندین بار به دروغ از آنها کمک خواست و مردم روستا را به زحمت انداخت. در اصل، دیگر حنای پسرک برای مردم روستا رنگی نداشت.

  1. و روزهای دیگر دروغ ی‌گفت که حوصلش سر رفته بود به خاطر از این دروغاش یک روز گرگ جدی اومد گوسفنداش را خورد و داد زد کمک یچ همسایه‌ها و اون ار کمک نکرد

    • بله، همین طور است. مردم دیگر به او کمک نکردند و گرگ به گله گوسفندان حمله کرد و گوسفندان را خورد. اشتباه هایی که شما انجام دادید
      دروغ ی‌گفت = دروغ می گفت
      یچ همسایه‌ها = هیچ همسایه ای
      اون ار کمک نکرد = او را کمک نکرد

  2. پسر چوپان همیشه تنها بود روز از روزها پسر چوپان فکر کرد از تنهایی چه جوری بیرون بیاد روز از روزها پسر چوپان داد زد گرگ اومد و روز شد که گرگ جدی اومد

    • بله، درست نوشتید. پسر چوپان خیلی تنها بود و تصمیم گرفت تا توجه مردم را به خود جلب کند. به همین دلیل، به مردم دروغ گفت که گرگ آمده است و مردم مهربان روستا را به زحمت انداخت و آنها را آزار داد. به همین دلیل، وقت سر و کله گرگ واقعا پیدا شد، دیگر هیچ کس به کمک چوپان دروغگو نیامد.

  3. چوپان دروغگو به نتیجه کار بد خود رسید و گرگ به گله گوسفندان حمله کرد و همه آنها را خورد🐑🐏🤥🐺🏘️🧑👩🏻🏔️⛰️👩‍🌾🧑‍🌾👨‍🌾

    • بله، بردیا جان. آفرین بر شما. در داستان چوپان دروغگو، دروغ گفتن برای پسرک چوپان خیلی گران تمام شد. چون که او به مردم دروغ گفته بود، مردم دیگر حرف پسر چوپان را قبول نداشتند و به کمک او نرفتند

  4. از این داستان یاد می گیریم که ما نباید مثل چوپان دروغگو، به مردم دیگر دروغ بگوییم.🐑🐑🐑

    • بله، کاملا درست است. داستان چوپان دروغگو یکی از معروف ترین داستان های ازوپ است که به خیلی از زبان های زنده دنیا از جمله زبان فارسی ترجمه شده است. این نسخه از داستان هم، توسط تیم تولید محتوای آموزشی ما ترجمه و ساده نویسی شده است

    • بله، کاملا درسته. این نتیجه کار زشت دروغگویی است که باعث می شود مردم دیگر به آدم دروغگو اعتماد نکنند. پس بهتر است هرگز دروغ نگوییم تا دوستان زیادی داشته باشیم

    • کاملا درست و بدون ایراد نوشتی. همانطوری که شما گفتید، مردم دیگر به چوپان دروغگو اعتماد نکردند چون فکر می کردند که او برای بار سوم هم دارد دروغ می گوید

Leave a Comment