داستان درخت گردو برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان برگرفته از داستانهای ازوپ به همراه ویدیو، لیست واژگان جدید، پرسش برای درک مطلب و نسخه انگلیسی برای پرورش کودک دوزبانه مسلط به فارسی و انگلیسی
مترجم: دکتر محمد حسین حریری اصل
نسخه انگلیسی داستان درخت گردو
برای خواندن نسخه انگلیسی داستان درخت گردو، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان درخت گردو
متن داستان درخت گردو
در یک روستای سرسبز و زیبا، یک درخت گردوی تنومند و پربار زندگی می کرد. این درخت گردو، هر سال بار و میوه خیلی زیادی می داد و مردم زیادی از میوه و سایه آن استفاده می کردند.
این درخت گردو، در کنار جاده قرار داشت و به این دلیل، مسافرانی که به روستا می آمدند، برای خوردن گردوی خوشمزه و استراحت در سایه درخت، به او پناه می آوردند.
ولی رفتار مسافران و حتی مردم روستا با این درخت اصلا خوب نبود. مردم برای اینکه گردوی بیشتر از درخت بچینند و بخورند، همیشه سنگ و چوب به شاخه های بالایی درخت گردو پرتاب می کردند تا گردو هایی که بر روی شاخه های بالاتر هستند، به زمین بریزند.
کم کم به خاطر این رفتار زشت مردم و ناسپاسی آنها، درخت گردو آسیب زیادی دید و شاخه هایش شکست. به این دلیل، دیگر نمی توانست مثل قبل، میوه و سایه به مردم بدهد. مردم هم از این موضوع ناراحت و سرخورده شده بودند.
درخت بیچاره که حتی نمی توانست شکایت کند، زیر لب با خود گفت: «بشکنه این دست که نمک نداره! همان مردمی که از میوه و سایه من استفاده می کردند، به جای تشکر کردن، با سنگ و چوب از من پذیرایی کردند! حالا دیگه هیچ میوه و سایه ایی برای اونها باقی نمونده.»
ضرب المثل داستان درخت گردو
بشکنه این دست که نمک نداره.
این ضرب المثل برای کسانی استفاده می شود که ناسپاس و قدرنشناس هستند، و به اصطلاح، نمک می خورند و نمکدان می شکنند. این مردم به جای تشکر کردن از خوبی دیگران، رفتار زشت و نامناسب از خود نشان می دهند.
واژگان داستان درخت گردو
- روستا: آبادی
- تنومند: بزرگ و نیرومند
- پربار: پر از میوه
- جاده: خیابان
- استراحت: خوابیدن، چرت زدن
- رفتار زشت: کار نادرست
- ناسپاسی: ناشکری، قدر و ارزش چیزی را ندانستن
- آسیب: صدمه
- سرخورده: ناراحت و غمگین
پرسش های داستان درخت گردو
به پرسش های زیر در بخش کامنت گذاری پاسخ دهید.
من از این داستان فارسی می آموزم که ما نباید ناسپاس باشیم نسبت به کسانی که مهربان و سخاوتمندانه هستند.
مسافران و مردم روستا به درخت گردو سنگ پرتاب می می کردند چون که می خواستند بیشتر از میوه های تازه ی بگیرند.
درخت گردو ناراحت و غمگین بود چون که میوه هایش را از دست داد و شاخه هایش هم شکست.
مردم و مسافران در پایان داستان ناراحت و سرخورده بودند چون که حالا نمی توانستند میوه های درخت را بخوارند و در سایه اش استراحت کنند.
مهربان و سخاوتمندانه هستند = مهربان و سخاوتمند هستند – سخاوتمند صفت است و سخاوتمندانه قید است
پرتاب می می کردند = پرتاب می کردند
از میوه های تازه ی بگیرند = از میوه های تازه بچینند
میوه های درخت را بخوارند = میوه های درخت را بخورند