داستان شیر و خرگوش باهوش برای آموزش فارسی به کودکان

داستان شیر و خرگوش باهوش برای آموزش فارسی به کودکان و نوجوانان غیر فارسی زبان با ویدیوی آموزشی و متن فارسی برای تمرین خواندن و نوشتن فارسی Watch this video on YouTube داستان شیر و خرگوش باهوش در زمان های خیلی دور، در جنگلی سرسبز و زیبا، حیوانات زیادی با هم زندگی می کردند. در

Read more

About Hajar Aziz Zanjani

Hajar Aziz Zanjani is a professional Persian / Farsi teacher and full-time content developer in Farsi at LELB Society. She has published hundreds of original Persian lessons, created hundreds of Persian podcasts, and taught so many Persian students all around the globe. She's got an MBA degree and is an SEO expert. Study our guest posting guidelines for authors.

38 comments on “داستان شیر و خرگوش باهوش برای آموزش فارسی به کودکان”

    • کاملا درست است. در دنیای امروز، استفاده از هوش و عقل بسیار مهم تر از زور و بازو است، دقیقا همانطوری که خرگوش عمل کرد

    • بله، همینطور است. در این داستان، شیر خیلی بزرگ تر و قوی تر از خرگوش بود. ولی چون خرگوش باهوش تر از شیر بود، توانست شیر را شکست دهد و جان خود را نجات دهد

  1. ۱- .شیر برای حیوانات جنگل خطرناک بود برای اینکه شیر هر روز حیوانات را می خورد. حیوانات در ترس زندگی می کردند
    ۲- خرگوش باهوش در چاه نگاه کرد و عکس خود را دید، پس وقتی او به سمت شیر ​​رفت، بسیار دیر بود اما به شیر گفت که شیر بسیار قوی و بزرگی هست و
    .آن شیرمی خواهد او را بکشد
    ۳- وقتی خرگوش باهوش به سمت شیر راه می رفت، دایم به این فکر می کرد که چگونه خود را از شیر نجات دهد. وقتی راه می رفت چاهی را دید و در آن نگاه
    .کرد و عکس خود را دید. بعدن فکری کرد
    ۴- .شیر از دست خرگوش عصبانی بود برای اینکه او بسیار دیر آمده بود
    ۵- .شیر در چاه افتاد برای اینکه فکر می کرد یک شیر بسیار بزرگ و قوی در چاه بود

    • بسیار خوب و کامل نوشتید. آفرین بر شما
      تنها اشتباه نوشتاری شما، واژه “بعدن” هست که باید به این شکل نوشته بشه: بعدا
      در زبان فارسی، واژه های زیادی مثل بعدا هستند. مثلا: معمولا، غالبا، تقریبا، اصلا، اصولا، ترجیحا، عموما، کاملا، و غیره

  2. 1- شیر برای حیوانات جنگل خطرناک بود برای اینکه همیشه آنها را بی دلیل می کشت و به زودی حیوانات کمتر می شوند.

    2- حیوانات می خواستند هر روز یکی یکی به سراغ شیر بروند تا شیر بی دلیل آنها را شکار نکند و حیوانات خیلی سریع کم نشوند.

    3- خرگوش وقتی که رفتن به چاه عکس او را در آب دید و به این فکر افتاد که شیر فکر کند شیر دیگری می خواهد او را بکشد که باعث پریدن شیر در چاه شد.

    4- شیر از خرگوش عصبانی شد برای اینکه خرگوش دیر آمد

    5- شیر به دلیل اینکه فکر می کرد شیر دیگری در چاه است که می خواهد او را بکشد در چاه افتاد در چاه پرید.

    • بسیار خوب داستان را تعریف کردید و نکات مهم آن را در این دیدگاه نوشتید. اگر این کامنت یا دیدگاه خود را با کامنت های چند ماه پیش خود مقایسه کنید، متوجه می شوید که در طول این مدت، پیشرفت خیلی خوبی داشتید، و ما به شما به خاطر این پیشرفت، تبریک می گوییم

    • بله، آفرین. دقیقا همین طوره
      اون — بگیره
      او — بگیرد
      او تو چاه پرید تا شیر غیر واقعی را بگیرد
      از نظر سبک رسمی بودن و غیر رسمی بودن، بهتر است یکی از سبک ها را انتخاب کنید

  3. ۴. شیر از دست خرگوش عصبانی بود چون خرگوش به او گفت که یکی شیر بود که بزرکتر و قوی تر از او وجود دارد

    • یکی شیر بود که بزرکتر و قوی تر از او وجود دارد —> یک شیری بود / شیری بود که بزرگتر و قوی تر از او بود

    • به چاه اب شیر رو بیاورد و شیر تو چاه خفه بشین –> شیر را به سمت چاه آب بیاورد و شیر در داخل چاه آب، خفه بشود / خفه بشه

  4. ۲. حیوانات برای نجات جنگل فکری کردند که هر روز اونا به شیر یه حیوات رو بفرستند برای غذا. به دلیله این٫ شیر سیر باشد و نمی خواست حیوانات دیگه رو بخور

    • هر روز اونا یه حیوان به لونه شیر بفرستن
      به این دلیل
      تا اینکه شیر سیر بشه و دیگه نخواد حیوانات دیگه رو بخوره

  5. ۱. شیر برای حیوانات جنگل خطرناک بود چون او خیلی قدرت و نامهرنان بود و، به علاوه بر این، او حیوانات جنگل رو می خوردن

    • خیلی قدمتمند / قوی / نیرومند
      و علاوه بر این / به علاوه،
      او حیوانات جنگل رو می خورد
      simple past tense

Leave a Comment