داستان ملوان و دریا برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان برگرفته از داستانهای ازوپ به همراه ویدیو، نسخه انگلیسی داستان برای پرورش کودک دوزبانه، پرسش برای درک مطلب و لیست واژگان جدید
مترجم: دکتر محمد حسین حریری اصل
نسخه انگلیسی داستان ملوان و دریا
برای خواندن نسخه انگلیسی داستان ملوان و دریا، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان ملوان و دریا
متن داستان ملوان و دریا
در یک روز سرد و بارانی، یک ملوان بر روی دریا، کشتی خود را هدایت می کرد. بارش باران تندتر شد و دریا طوفانی شد. موج های دریا، کشتی را به این طرف و آن طرف تکان می دادند. ملوان دیگر نمی توانست کشتی را هدایت کند. موج ها کشتی را به ساحل دریا کشاندند. کف کشتی سوراخ شد و چند جای آن شکست ولی خوشبختانه، ملوان جان سالم بدر برد و سالم به ساحل دریا رسید.
ملوان که بسیار خسته و نا امید بود، بر روی ساحل دراز کشید و به خواب فرو رفت. پس از یک خواب عمیق و طولانی، ملوان با کشتی شکسته خود روبرو شد که بسیار ناراحت کننده بود. ملوان با ناراحتی و عصبانیت رو به دریا کرد و گفت: «آهای دریا، خیالت راحت شد؟ خوب نگاه کن، ببین چه بلایی به سر من در آوردی!؟ این تو بودی که در ابتدا، با آرامش ظاهری خودت، به من کارت سبز نشان دادی و وقتی که من دل را به دریا زدم، با طوفان و موج های بلند، از من پذیرایی کردی و من را محکم به لب دریا کوباندی و کشتی من را شکاندی!؟»
پس از مدتی، همانطوری که ملوان به دریا نگاه می کرد، دید که دریا به سخن در آمد و به او این گونه پاسخ داد: «ای ملوان، این تقصیر من نیست که کشتی تو گرفتار موج های بلند و طوفان شدید شد. من به خودی خود، همیشه آرام و ساکت هستم. این باد است که در تار و پود من رخنه می کند و مانند شلاق، بر سطح صاف و آرام من می کوبد. این خشم و نا آرامی که در من دیدی، به خاطر تاثیر باد و طوفان در من است و به سرشت من برنمی گردد.»
گونه های مرد ملوان از شدت خجالت سرخ شد. او سرش را به پایین انداخت و به خاطر ناسپاسی از دریای مهربان و خیرخواه و مقصر دانستن آن، از دریای بزرگ پوزش خواست.
واژگان داستان ملوان و دریا
- ملوان: کسی که کشتی را هدایت می کند
- هدایت: کنترل
- جان سالم بدر بردن: سالم ماندن، آسیب ندیدن
- عصبانیت: خشم
- بلا: اتفاق خیلی بد
- ظاهری: غیر واقعی
- کارت سبز نشان دادن: موافقت کردن با درخواست کسی
- دل به دریا زدن: پذیرش ریسک
- پذیرایی: استقبال
- تقصیر: کوتاهی
- رخنه کردن: نفوذ کردن
- سرشت: ذات، طبیعت
- ناسپاسی: ناشکری، قدر نشناسی
- پوزش خواستن: معذرت خواهی کردن
آنچه از این داستان می آموزیم
این داستان به ما می آموزد که ما نباید خیلی زود درباره دیگران تصمیم بگیریم و آنها را قضاوت و یا داوری کنیم. این کار باعث می شود دیگران از ما دل آزرده و ناراحت شوند و بنابر این، دوستی ما به هم بخورد. یک انسان ژرف اندیش، هرگز پیش داوری نمی کند و خیلی زود و سطحی، دیگران را قضاوت نمی کند.
پرسش برای گفتگو
به پرسش های زیر در بخش کامنت گذاری پاسخ دهید:
- به نظر شما چه چیزی باعث شکستن کشتی ملوان شد، دریا یا باد؟
- چرا ملوان در پایان داستان، خجالتزده شد و از دریا معذرت خواست؟
- چند نمونه از عناصر طبیعت در این داستان را نام ببرید.
به نظر من هر دوی تو، عینی دریا و باد، باعث شکستن کشتی بودند ، چون که باد طوفان ها را ایجاد کرد ولی بالاخره آب دریا کف کشتی را سوراخ کرد.
در پایان داستان, ملوان فهمید که کوبیدن و شکستی کشتی اش تقصیر دریا نبود اما (بلکه؟) تقصیر باد بود.
در این داستان حداقل پنج عناصر طبیعت خواندم: دریا، طوفان، موج، ساحل، باد.
آفرین، المیرا. خیلی خوب و کامل به همه پرسش های این درس پاسخ دادید
هر دوی تو = هر دوی آنها یا هر جفتشان
عینی = یعنی
کوبیدن و شکستی کشتی = کوبیدن و شکستن کشتی
در جمله شما، بهتر است از “بلکه” استفاده کنید
پنج عناصر طبیعت خواندم = پنج عنصر طبیعت را خواندم
ترس برادر مرگ است و اما نباید بترسم
آفرین، درست گفتین. فقط این پاسخ برای درس دیگری بود.
تصحیح می کنم: ما نباید بترسیم.
دریا و باد موج تو فان ساحل بارن
آفرین، خوب بود. شکل درست کلمه های (توفان – بارن) به صورت (طوفان – باران) است.
چون مبان از دست دریا در هوا شاکی شد کی چرا کشتی من در درحال شکستیم که تکسهر در دریانبود
چون ملوان از دست دریا شاکی شد که چرا کشتی من را شکستی. در حالی که تقصیر دریا نبود.
باد کشتی را شکستاند
بله، درست است.
باد کشتی را شکست، چون هوا را طوفانی کرد و با این طرف و آن طرف زدن کشتی با موج های دریا، کشتی شکسته شد.