Reply To: داستان فارسی مبارزه با ترس – آموزش زبان فارسی

#105308

ژاله بدون فکر بچه گربه را گرفت و در ژاکتش انداخت. او به سرعت شروع به دویدن به خانه کرد.

ژاله حرکت بچه گربه را در کتش احساس می کرد.

او سعی کرد آرام باشد و فقط به رفتن به خانه فکر کند تا بتواند بچه گربه را از کتش بیرون بیاورد.