داستان الاغ روباه و شیر با پادکست برای آموزش آنلاین زبان فارسی به کودکان

داستان الاغ روباه و شیر

داستان الاغ روباه و شیر

در روزگاران قدیم، الاغ و روباهی با هم دوستان صمیمی بودند. روزی، آنها برای یافتن غذا با هم به داخل جنگل رفتند. هنوز آنقدر از خانه دور نشده بودند که شیر تنومندی را در راه دیدند.

الاغ و روباه، هر دو از شدت ترس، به خود می لرزیدند. در این میان، روباه مکار فکری به سرش خورد تا بتواند جان خودش را نجات دهد.

روباه زیرک، ترس خود را مخفی کرد و شجاعانه به سمت شیر رفت و در گوش شیر چنین نجوا کرد: “اگر من را نخورید، قول می دهم کاری کنم که بدون هیچ زحمتی، الاغ را کت بسته خدمت شما بیاورم تا او را بخورید.”

شیر با پیشنهاد روباه موافقت کرد و روباه به الاغ پیوست در حالی که در سرش فکر شومی داشت. روباه حیله گر، الاغ ساده لوح را به بهانه یافتن غذا، به سمت تله شکارچیان برد تا اینکه الاغ در داخل تله افتاد و راه گریزی نداشت.

وقتی شیر دید که الاغ در داخل تله گرفتار شده است، نخست توجهش به سمت روباه جلب شد و او را خورد. سپس، با کمال آرامش، ضیافتی با گوشت لذیذ الاغ که در دام افتاده بود به پا کرد.

پند داستان

چاه نکن بهر کسی         اول خود دوم کسی

واژگان و اصطلاحات

1: صمیمی: نزدیک و مهربان

2: تنومند: قوی، نیرومند

3: مکار: حیله گر

4: زیرک: باهوش

5: نجوا کرد: در گوشی گفت

6: کت بسته: دست بسته

7: شومی: بدی، پلیدی

8: گریزی: فراری

9: کمال آرامش: آرامش کامل

10: ضیافت: مهمانی

پرسش و پاسخ

1: به نظر شما، حیوانات این داستان آموزنده، سمبل یا نماد چه انسان هایی هستند؟ توضیح دهید.

2: پندی که در پایان این درس قرار دارد و به شکل شعر می باشد، به چه معناست؟ آن را به زبان ساده بیان کنید.