واژگان و اصطلاحات فارسی درباره سفر با ویدیو و پاددکست و مکالمه فارسی برای تمرین شنیدن و خواندن و افزایش دامنه واژگان
واژگان و اصطلاحات فارسی درباره سفر
انواع سفرها بر اساس وسیله نقلیه
سفر دریایی با کشتی یا قایق
سفر هوایی با هواپیما
سفر زمینی با اتوبوس، ماشین شخصی، قطار، تاکسی، موتورسیکلت یا دوچرخه
سفر فضایی با سفینه فضایی یا شاتل به دور زمین
انواع سفرها بر اساس هدف مسافرت
سفر زیارتی مثل سفر به مکه یا حج
سفر تجاری یا بازرگانی مثلا برای بستن قرارداد تجاری یا شرکت در جلسه یا میتینگ
سفر تفریحی مثلا سفر به شمال ایران در آخر هفته
بلیط مسافرتی
مدرکی است که شما می خرید تا از وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوس، قطار، هواپیما و غیره استفاده کنید.
اسباب سفر
به چیزی که مسافر با خود به سفر می برد که معمولا داخل چمدان، ساک یا کوله پشتی می گذارد
سوغات یا سوغاتی
به چیزی گفته می شود که مسافر، در هنگام سفر، برای دوستان و عزیزان خود می خرد تا به آنها بدهد. مثلا سوغات شمال ایران، کلوچه، سوغات کرمانشاه، نان برنجی، سوغات کاشان، گلاب و سوغات شیراز، لیمو و بهارنارنج است.
ضرب المثل فارسی درباره سفر
بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی
معنی این ضرب المثل این است که سفر کردن و مسافرت به شما تجربه زیادی می دهد و شما را با تجربه می کند.
مکالمه فارسی درباره سفر
به مکالمه فارسی زیر بین دو دوست که می خواهند به سفر بروند، گوش کنید.
رامین: سلام آرش جان. حالت چطوره؟ خوبی رفیق؟
Ramin: Hi Arash. How are you doing? Are you fine, buddy?
آرش: سلام رامین جان. مرسی. خوبم. تو چطوری؟ خوش می گذره؟
Arash: Hi Ramin. Thanks. I’m fine. How about you? Are you having a good time?
رامین: ای بدک نیست. خدا رو شکر. بهت زنگ زدم بگم که می خوام آخر هفته برم شمال، هواخوری. یه سفر تفریحی. وقت داری باهام همسفر بشی؟
Ramin: Not bad. Thank God. I called to tell you that I want to go north of Iran this weekend to get some fresh air. A fun trip. Do you have time to travel with me?
آرش: آره، فکر خوبیه! من هم وقتم آزاده، این آخر هفته. چه جوری می خوای بریم؟
Arash: Yes, it is a good idea! I’m free too, this weekend. How do you want to go?
رامین: ماشین شخصی من خرابه. باید با تاکسی بریم.
Ramin: My personal car is broken. We have to take a taxi.
آرش: دوست من راننده تاکسیه. می تونه ما رو به شمال ببره.
Arash: My friend is a taxi driver. He can take us north.
رامین: خیلی هم خوب. پس پنج شنبه صبح راه می افتیم و جمعه شب برمی گردیم.
Ramin: Very good. So we leave on Thursday morning and return on Friday night.
آرش: باشه. حالا کجای شمال می خوایم بریم؟
Arash. Okay. Which part of north are we planning to go?
رامین: اول می ریم ویلای بابام تو ساری. می تونیم کنار دریا، قایق سواری هم بکنیم.
Ramin: First we go to my dad’s villa in Sari. We can also go boating by the sea.
آرش: آخ جون! چقدر خوب…! پس حسابی خوش می گذره.
Arash: Sounds great! Jolly good! I’m sure we’re gonna have a great time!
رامین: جمعه هم، می ریم کوه پیمایی و جنگل نوردی. ناهار هم جوجه کباب می زنیم. کمی هم تو چادر استراحت می کنیم. موافقی؟
Ramin: Also on Friday, we go hiking and forest climbing. We also grill chicken for lunch. We rest in the tent for a while. Do you agree?
آرش: چی از این بهتر! مخصوصا با دوغ و چایی زغالی، خیلی می چسبه! می تونیم به دوستامون هم کلوچه شمال سوغاتی بدیم.
Arash: What could be better than this! It goes very well especially with dough and charcoal tea! We can also give our friends northern cookies as a souvenir.
رامین: به به! عالیه. پس با دوستت هماهنگ کن، پنج شنبه صبح عازم سفر بشیم.
Ramin: Perfect! So, make an arrangement with your friend, let’s set off for the trip on Thursday morning.
آرش: باشه حتما. خیالت راحت. پس تا پنج شنبه، خداحافظ.
Arash: Well, certainly. Have no worries. So until Thursday, goodbye.
رامین: خداحافظ آرش جان. می بینمت.
Ramin: Goodbye Arash. See you.
هر وقت من به سفر میروم، خیلی خوشحال میشوم. هفته پیش با قطار به دانمارک رفتم. یک سفر تفریحی بود. من و چند تا از دوستان ایتالیاییام به دیدن یک دوست دانمارکی رفتیم. بر خلاف پدرم که هر ماه برای بستن قرارداد به یک سفر تجارتی میرود.
بسیار عالی! حتما به شما در دانمارک باید خیلی خوش گذشته باشه! من هم سفر تفریحی با قطار را خیلی دوست دارم. می توانم منظره های زیبا را از داخل پنجره قطار ببینم و حتی استراحت کنم و بخوابم، برخلاف سفر تفریحی با اتوبوس که زیاد راحت نیست.
سلام، در “ حالا کجای شمال می خوایم بریم؟” ٫ “حالا” یعنی چی؟
سلام. سوال خیلی خوبیه! “حالا” در این جمله، این کاربرد را دارد که گوینده می خواهد موضوع گفتگو را عوض کند. مثلا، در جمله های قبلی، درباره زمان سفر صحبت می کردند، ولی الان می خواهند درباره مکان سفر صحبت کنند. یک واژه دیگر که می توان از آن به جای “حالا” در این جمله استفاده کرد، “راستی” است
از توضیحت متشکرم
خواهش می کنم.