داستان پیرزن و پزشک برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان ایرانی خارج از کشور به همراه پادکست، ویدیوی آموزشی، لیست واژگان جدید و نسخه انگلیسی برای پرورش کودک دوزبانه، برگرفته از داستانهای ازوپ
مترجم: دکتر محمد حسین حریری اصل
نسخه انگلیسی داستان پیرزن و پزشک
برای خواندن نسخه انگلیسی داستان پیرزن و پزشک، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان پیرزن و پزشک
متن داستان پیرزن و پزشک
سالها پیش، پیرزنی به خاطر بیماری و سن بالا، تا اندازه زیادی، بینایی چشم هایش را از دست داد. پیرزن دیگر نمی توانست به خوبی چیزهای اطرافش را ببیند. پیرزن که خیلی از کم بینایی خود ناراحت شده بود، نزد پزشک رفت و از او کمک خواست.
پزشک پس از معاینه چشم های پیرزن، به او گفت که چشم هایش به سختی آسیب دیده اند و به یک معالجه پیچیده نیاز دارند که هزینه زیادی برای پیرزن دارد. پیرزن که انسانی باتجربه و فهمیده بود، در حضور یک شاهد، با پزشک قراردادی نوشت.
بر اساس قرارداد، اگر پزشک چشم های پیرزن را درمان می کرد، پیرزن می بایست خانه باشکوه خود را به جای هزینه درمان، به پزشک می داد. خانه ای که ارزش آن خیلی زیاد بود. ولی اگر پزشک نمی توانست بینایی چشم های پیرزن را برگرداند، هیچ هزینه ای به پزشک داده نمی شد.
پزشک بر اساس نسخه ای که نوشته بود، ده بار به خانه پیرزن آمد در حالی که چشمان پیرزن بسته بود. در طول این مدت، پزشک هر بار از این فرصت استفاده می کرد و وسیله ای را با خود از خانه پیرزن می برد و می دزدید.
سرانجام، در بار دهم، وقتی پزشک چشمان پیرزن را باز کرد، خوشبختانه چشمان او کاملا خوب شده بودند. ولی تقریبا خانه پیرزن خالی از هر گونه وسیله ای بود. چون پزشک تقریبا همه وسایل را دزدیده بود. پیرزن پس از دیدن خانه خالی خود، حاضر نشد خانه خود را به جای هزینه درمان به پزشک بدهد و پزشک را به سرقت اموال خانه خود محکوم کرد.
پزشک هم با قراردادی که امضای پیرزن بر روی آن بود، به دادگاه نزد قاضی رفت تا خانه پیرزن را به عنوان هزینه درمان مطالبه کند. در روز دادگاه، پیرزن در برابر قاضی گفت:
«شاکی این دادگاه که پزشک من هست، درباره قرارداد ما کاملا درست می گوید. بر اساس قرارداد، من باید خانه خود را به پزشک بدهم اگر او چشمان من را درمان کند. اما اگر پزشک نتواند بیماری چشمان من را مداوا کند، هیچ هزینه ای نباید به پزشک داده شود.»
پیرزن در دفاع از خود ادامه داد: «حالا پزشک ادعا می کند که چشمان من را درمان کرده است. اما من می توانم به شما ثابت کنم که چشمان من حتی از قبل از درمان هم بدتر شده اند.»
قاضی دادگاه از پیرزن پرسید: «چطور می توانید ادعای خود را ثابت کنید؟»
پیرزن در پاسخ گفت: «پیش از درمان چشمانم، من می توانستم حد اقل همه وسایل، اسباب و اثاثیه موجود در خانه خود را به راحتی ببینم. ولی پس از درمان چشمانم توسط این پزشک، چشمان من دیگر نمی توانند حتی یک بشقاب ساده را هم در خانه ام ببینند. پس چشمان من درمان نشده اند و من بر اساس قرارداد، نباید به پزشک خود هزینه ای بپردازم.»
پیرزن ادامه داد: «اگر حرف من را باور نمی کنید، می توانید خودتان به خانه من تشریف بیاورید تا من این نکته را به شما ثابت کنم.»
واژگان جدید داستان پیرزن و پزشک
- معاینه: بررسی، بازبینی
- معالجه: درمان، مداوا
- شاهد: کسی که چیزی را می بیند و می گوید که آن چیز یا کار چگونه اتفاق افتاده است
- قرارداد: نوشته ایی رسمی که بر اساس آن کاری باید انجام شود
- هزینه: پول
- باشکوه: زیبا و با ارزش
- نسخه: نوشته ایی که پزشک برای درمان بیمار به او می دهد
- سرقت: دزدی
- اموال: مال و دارایی
- محکوم کردن: گناهکار دانستن
- مطالبه کردن: درخواست کردن
- شاکی: شکایت کننده
- مداوا: درمان، معالجه
- اسباب و اثاثیه: وسایل خانه
- ثابت کردن: نشان دادن
پرسش و پاسخ
به پرسش های زیر در بخش کامنت گذاری پاسخ دهید.
- شما از این داستان فارسی چه درسی می گیرید؟
- چرا پیرزن حاضر نشد هزینه درمان چشمان خود را به پزشک بدهد؟
- چرا پزشک در این داستان وسایل خانه پیرزن را می دزدید؟
- به نظر شما، در این دادگاه، قاضی چه کسی را محکوم یا گناهکار می شناسد، پزشک یا پیرزن؟
پیرزن در این داستان خیلی باتجربه و فهمیده بود و توانست از خود دفاع کند
بله آفرین بر شما. در این داستان، پیرزن فهمیده و باتجربه با استفاده از هوش و منطق توانست در دادگاه از حق خود دفاع کند و بر باطل پیروز شود
پزشک در این داستان دزد بود و نتیجه کار بد خود را دید
بله، درسته. در این داستان فارسی، به نام پیرزن و پزشک، پزشک تلاش کرد تا از فرصت به دست آمده، سوء استفاده کند. البته در نهایت، پیرزن توانست به حق خود برسد و به پزشک در این داستان درس خوبی بدهد