داستان بابا لنگ دراز خلاصه در انجمن آموزش زبان فارسی

#110069

داستان بابا لنگ دراز خلاصه

در داستان بابا لنگ دراز شخصیت اصلی جودی ابوت است. او دختری است که در یتیم خانه زندگی می کرد. یک روز مرد ثروتمندی به یتیم خانه آمد و از نوشته های جودی خوشش آمد و او را به دانشگاه فرستاد تا نویسنده بشود. جودی به ان مرد بابا لنگ دراز می گفت برای ینکه وقتی سایه او را در یتیم خانه دید، پاهای او بسیاردراز و بلند به نظر می رسید.

زمانی که جودی ابوت به دانشگاه می رفت، نامه‌های زیادی برای بابا لنگ دراز می نوشت که او بداند چه می‌کند و چه چیزهایی می‌آموزد. جودی فکر می کرد بابا لنگ دراز پیر و کچل باشد.

بعد از مدتی وقتی جودی برای اولین بار بابا لنگ دراز را دید فهمید که او مرد جوانی است که به او پیشنهاد ازدواج داده بود ولی او قبول نکرده بود چون از اینکه در یتیم خانه بزرگ شده بود خجالت می کشید. در آخر داستان جودی با بابا لنگ دراز ازدواج می کند.