داستان شیر، خرس و روباه برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان برگرفته از داستانهای ساده و آموزنده ازوپ به همراه لیست واژگان، پرسش برای گفتگو، ویدیو و نسخه انگلیسی برای پرورش کودک دوزبانه
مترجم: دکتر محمد حسین حریری اصل
نسخه انگلیسی داستان شیر، خرس و روباه
برای خواندن نسخه انگلیسی داستان شیر، خرس و روباه، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان شیر، خرس و روباه
متن داستان شیر، خرس و روباه
روزی از روزها، در یک جنگل سرسبز و زیبا، یک شیر و یک خرس که هر دو گرسنه بودند، بر سر یک خرگوش با یکدیگر می جنگیدند. هیچ کدام از آنها قبول نمی کرد که خرگوش را به دیگری بدهد و یا حتی برای خوردن خرگوش با یکدیگر شریک شود. زیرا شیر و خرس هر دو در یک زمان خرگوش را گرفته بودند. به همین دلیل، هر کدام از آنها خود را صاحب خرگوش می دانستند.
جنگ بین شیر و خرس به درازا کشید. آنها ساعتها به شدت با هم جنگیدند تا اینکه سرانجام خسته و زخمی بر روی زمین افتادند. شیر و خرس دیگر توان جنگیدن با یکدیگر را نداشتند و از شدت خستگی و زخم های عمیق بر روی بدن، نفس نفس می زدند.
در آن زمان، روباهی از دور، شیر و خرس را زیر نظر داشت. روباه وقتی که دید شیر و خرس توان حمله کردن به او را ندارند و حتی نمی توانند سر پا بایستند، از این فرصت طلایی استفاده کرد و آهسته آهسته به آنها نزدیک شد.
روباه زیرک و فرصت طلب، خرگوش را به دندان گرفت و در حالی که به شیر و خرس زخمی و نیمه جان نیشخند می زد، با دست پر از آنجا دور شد.
شیر و خرس بیچاره هم به جز نگاه کردن به روباه، کار خاصی نمی توانستند انجام دهند. سرانجام، شیر و خرس به اشتباه خود پی بردند و گفتند: “ای کاش به جای دشمنی و جنگیدن با یکدیگر، با هم در غذا دوست و شریک می شدیم تا این روباه فرصت طلب، غذای ما را نمی دزدید و با خود نمی برد.”
واژگان داستان شیر، خرس و روباه
- شریک: دوستانی که چیزی را با یکدیگر تقسیم می کنند
- صاحب: دارنده، مالک
- به درازا کشید: طول کشید
- توان جنگیدن: نیروی جنگیدن
- زخم عمیق: زخم بزرگ و خطرناک
- زیر نظر داشتن: پنهانی به فردی نگاه کردن و مراقب او بودن
- فرصت طلایی: وقت مناسب
- فرصت طلب: کسی که از فرصت ها به خوبی استفاده می کند
- نیشخند: لبخند همراه با تمسخر
- با دست پر: با موفقیت و کامیابی
آنچه از این داستان می آموزیم
این داستان فارسی به ما می آموزد که خودخواهی و حرص زیاد باعث می شود که ما دوستان خود را از دست بدهیم و مشکلات زیادی هم ممکن است برای ما به وجود بیاید. اگر شیر و خرس به جای جنگیدن با یکدیگر، با هم دوست و شریک می شدند، روباه فرصت طلب هرگز نمی توانست از آنها سوء استفاده بکند. همچنین، شیر و خرس زخمی هم نمی شدند و آسیب نمی دیدند.
پرسش برای گفتگو
به پرسش های زیر در بخش کامنت گذاری پاسخ دهید:
دستتون درد نکنه استاد واقعا چیزی باحالی بود لذت بردم از خوندنش
خواهش می کنم. خوشحالم که داستان فارسی شیر، خرس و روباه برای شما جالب بوده. من هم از این داستان فارسی خیلی لذت بردم. این داستان به ما می آموزد که ما باید قدر و ارزش دوستی و شراکت را بدانیم و به راحتی آن را تباه نکنیم.
من از این داستان می آموزش که جنگیدن و دعوا کردن بیشتر اوقات مفید نیست. بهتر است با کسی که هم هدف دارد, شریک شوید و باهم کار کنید.
شیر و خرس زخمی و خسته شده بودند چون که آنها به خاطر خرگوش، با یکدیگر زیاد می جنگیدند.
شیر و خرس نتوانستند جلوی روباه را بگیرند چون مشغول دعوا کردن بودند و در نتیجه بسیار خسته و بی انرژی شده بودند و دیگر قدرتی نداشتند تا از خرگوش در برابر روباه دفاع کنند.
من از این داستان می آموزش = من از این داستان می آموزم
با کسی که هم هدف دارد = با کسی که با شما هم هدف است / با کسی که با شما هدف مشترک دارد
دیگر قدرتی نداشتند تا از خرگوش در برابر روباه دفاع کنند = خرگوش احتمالا جان خود را از دست داده بود و بیجان بود. بنابر این، نیازی به دفاع از خرگوش نبود. شیر و خرس نتوانستند از طعمه و غذای خود در برابر روباه محافظت و نگهبانی کنند