داستان مرد ثروتمند و دباغ برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان برگرفته از داستانهای آموزنده ازوپ به همراه ویدیو، لیست واژگان در متن، پیام آموزنده داستان و نسخه انگلیسی مناسب برای پرورش کودک دوزبانه مسلط به فارسی و انگلیسی
مترجم: Persian Teacher
نسخه انگلیسی داستان مرد ثروتمند و دباغ
برای خواندن نسخه انگلیسی مرد ثروتمند و دباغ، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان مرد ثروتمند و دباغ
متن داستان مرد ثروتمند و دباغ
در روزگاران قدیم، مرد ثروتمندی خانه جدیدی را خرید و با شور و هیجان بسیار، به آن خانه اسباب کشی کرد. ولی از شانس بد او، همسایه مرد ثروتمند، یک مرد دباغ بود و در حیاط خانه خود به کار دباغی می پرداخت.
مرد دباغ هر روز پوست حیواناتی مانند گاو، بز، سمور و غیره را از بازار تهیه می کرد و آنها را می شست. سپس پوست حیوانات را بر روی طنابی در حیاط خانه و در زیر نور آفتاب پهن می کرد تا خشک شوند.
سپس پوست های خشک شده را با مواد خاصی ترکیب می کرد تا از آنها چرم بسازد و برای فروش به بازار ببرد. بنابر این، همیشه بوی زننده و بدی از خانه مرد دباغ به مشام مرد ثروتمند می رسید.
مرد ثروتمند چند روز دندان روی جگر گذاشت و تحمل کرد به امید اینکه این مشکل زودگذر باشد و پس از مدتی، پایان بیاید. ولی بوی بد دباغی بهتر که نشد هیچ، بدتر و شدیدتر هم شد.
مرد ثروتمند که کاسه صبرش لبریز شده بود، به خانه همسایه رفت و از مرد دباغ خواست که به کارش خاتمه دهد و او را تهدید به شکایت از دادگاه و قاضی کرد. مرد دباغ هم قول داد که خانه و کارگاه جدیدی را برای کار خود انتخاب کند و به زودی از آن محله برود.
یک هفته گذشت و مرد دباغ بدون وقفه، به کار خود ادامه داد. مرد ثروتمند با ناراحتی و عصبانیت شدید بر در خانه همسایه کوبید و برای بار دوم، او را تهدید کرد. مرد دباغ در پاسخ گفت که در حال جابجایی به خانه جدید است و از مرد ثروتمند کمی مهلت خواست.
دو هفته دیگر هم گذشت و هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. همسایه ثروتمند برای بار سوم به خانه مرد دباغ رفت و آن مشکل همیشگی را با او در میان گذاشت. طبق معمول، مرد دباغ از همسایه ثروتمند خود مهلت بیشتری خواست و قول همکاری داد.
این بحث و گفتگو بین دو همسایه ماهها طول کشید و به همین خاطر، مشام مرد ثروتمند دیگر به بوی بد پوست حیوانات و کار دباغی عادت کرد. به این ترتیب، مرد ثروتمند نه تنها دیگر هیچ شکایتی نداشت، بلکه تلاش و کوشش مرد دباغ را نیز می ستود و هرگاه می توانست به او در کار دباغی کمک هم می کرد.
واژگان داستان مرد ثروتمند و دباغ
- اسباب کشی کردن: به خانه جدیدی رفتن
- دباغ: کسی که از پوست حیوانات چرم می سازد
- حیاط: بخشی از خانه ویلایی که سقف ندارد
- ترکیب کردن: آمیختن
- بوی زننده: بوی بد
- مشام: بینی، دماغ
- دندان روی جگر گذاشتن: یک ضرب المثل فارسی به معنی تحمل کردن
- کاسه صبرش لبریز شده بود: یک ضرب المثل به معنی اینکه دیگر نمی توانست تحمل کند
- خاتمه دادن: تمام کردن، پایان دادن
- تهدید کردن: ترساندن
- بدون وقفه: به طور پیوسته
- مهلت: زمان
- طبق معمول: مثل همیشه
- ستودن: آفرین گفتن، تحسین کردن
آنچه از این داستان می آموزیم
داستان مرد ثروتمند و دباغ به ما می آموزد که انسان می تواند به خیلی از چیزها در زندگی عادت کند. این عادت می تواند هم خوب باشد و هم بد. در این داستان، در ابتدا، مرد ثروتمند هرگز نمی توانست بوی بد چرم و پوست حیوانات را تحمل کند. ولی رفته رفته، این موضوع برای او عادی شد در حالی که از بوی بد دباغی هرگز کاسته نشده بود. این داستان به ما می آموزد که ما باید مراقب رفتار خود باشیم تا با تکرار رفتار خوب، عادت های خوب و پسندیده را پرورش دهیم.
پرسش برای گفتگو
به پرسش های زیر در بخش کامنت گذاری پاسخ دهید:
- شما از این داستان فارسی چه درسی می گیرید؟
- چرا بوی بد پوست حیوانات مرد دباغ را آزار نمی داد؟
- چرا رفتار مرد ثروتمند به مرور زمان تغییر کرد؟
