داستان پسر شکمو و ظرف فندق برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان برگرفته از داستانهای ازوپ به همراه ویدیو، لیست واژگان جدید، نسخه انگلیسی برای پرورش کودک دوزبانه و پرسش برای درک مطلب
مترجم: دکتر محمد حسین حریری اصل
نسخه انگلیسی داستان پسر شکمو و ظرف فندق
برای خواندن نسخه انگلیسی داستان پسر شکمو و ظرف فندق، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان پسر شکمو و ظرف فندق
متن داستان پسر شکمو و ظرف فندق
روزی روزگاری، پسری بازیگوش و شکمو به نام نوید با مادرش در خانه ای زیبا زندگی می کردند. نوید علاقه زیادی به خوردن داشت و هر چیز خوردنی که پیدا می کرد، می خورد.
صبح یک روز زیبا، مادر نوید پیش از اینکه او از خواب بیدار شود، به بازار رفت و یک ظرف پر از فندق خرید. مادر ظرف فندق را در آشپزخانه گذاشت و به باغچه خانه رفت تا به گلها آب دهد.
در همین هنگام، نوید شکمو از خواب بیدار شد و مستقیم به آشپزخانه رفت تا چیزی بخورد. چشمان نوید با دیدن ظرف پر از فندق، از خوشحالی برق زد. نوید خیلی زود به سمت ظرف فندق دوید و دست خود را وارد ظرف کرد تا هرچه می تواند فندق بردارد.
نوید مشت خود را پر از فندق کرد ولی هرچه تلاش کرد تا دستش را از داخل ظرف بیرون بیاورد، موفق نشد. چون دهانه ظرف باریک بود و با آن همه فندق در مشت نوید، او دیگر نمی توانست مشت خود را از داخل ظرف بیرون بیاورد.
نوید شکمو زد زیر گریه چون نه می خواست فندق ها را رها کند و نه می توانست مشت پر از فندق خود را از دهانه ظرف بیرون بکشد. با صدای گریه نوید، مادرش بلافاصله از باغچه به سمت آشپزخانه دوید و با آن صحنه عجیب روبرو شد.
مادر نوید پسرش را نوازش کرد و به او گفت: «پسر عزیزم، آخه چرا لقمه بزرگتر از دهانت برداشتی! اگه فندق کمتری برداشته بودی، به راحتی می تونستی دستت رو از داخل ظرف بیرون بکشی و دیگه دستت در داخل ظرف گیر نمی کرد. این نصیحت رو از من بشنو که حرص و طمع زیاد ممکنه خطرناک باشه و انسان رو به راه نادرست بکشونه!»
ضرب المثل داستان پسر شکمو و ظرف فندق
لقمه بزرگتر از دهان برداشتن
معنی این ضرب المثل فارسی این است که کسی دچار حرص و طمع زیاد شود و به این دلیل، در موقعیت خطرناک یا نامناسبی قرار بگیرد. اگر لقمهای که برمیداریم بیش از حد بزرگ باشد، ممکن است نتوانیم آن را به طور کامل بجویم و قورت دهیم و در نتیجه نه تنها سیر نمیشویم، بلکه ممکن است با مشکلاتی نیز روبرو شویم.
واژگان جدید داستان پسر شکمو و ظرف فندق
- شکمو: کسی که بیش از اندازه می خورد
- علاقه: دوست داشتن
- بازار: جایی مانند فروشگاه برای خرید کردن
- مستقیم: یکراست، در کوتاه ترین فاصله ممکن
- مشت: هنگامی که انگشت های دست جمع شوند تا چیزی را بگیرند
- دهانه ظرف: جای وارد شدن به ظرف، در ظرف
- بلافاصله: خیلی زود
- صحنه عجیب: منظره شگفت انگیز
- لقمه: مقدار کمی از غذا
- نصیحت: پند و اندرز
- حرص و طمع: بیش از اندازه خواستن
پرسش های داستان پسر شکمو و ظرف فندق
به پرسش های زیر در بخش کامنت گذاری یا ارسال دیدگاه پاسخ دهید.
علاقه – ظرف – آشپزخانه- داخل – نصیحت – خطرناک
من می توانم به این شکل، با واژه های داده شده، جمله سازی کنم: نوید علاقه زیادی به خوردن داشت. به این دلیل، به طرف آشپزخانه رفت و ظرف فندق را دید. دستش را داخل ظرف کرد و دستش در داخل ظرف گیر کرد. مادر نوید او را نصیحت کرد.
شکمو بودن زیاد البته که کاری خوبی نیست به صحت آدم خیلی مضر است .
آفرین، پاسخ درستی بود.
این داستان، به بیش از حد چیزی را خواستن نیز اشاره دارد. لقمه بزرگ تر از دهان برداشتن یعنی هر کاری را در حد توانایی خودمان باید انجام دهیم.
علاق خواب باغچه طرف اشثز خانه دارن طرف داخل راحت
بازخورد من درباره واژه هایی که شما استفاده کردید
علاقه – آشپزخانه