تهمت زدن در زبان فارسی و پرسش و پاسخ درباره این موضوع با استفاده از سریال عروسکی هادو و هدی برای غیر فارسی زبانان
ویدیوی درس تهمت زدن
وقایع داستان
پدر هادی باید به سر کار بره، چون کشیک هست و شیفت داره.
پدر هادی پول خرد نداره، پس سهم هادی رو هم به هدی می ده که با هم تقسیم کنند.
هادی به خواهرش، هدی، اصرار می کنه که به مغازه برن تا خوراکی بخرند.
اونها به مغازه می رن ولی هدی می بینه که پول رو گم کرده. چون پول تو جیبش نیست.
هادی از هدی می خواد که شوخی نکنه و باورش نمی شه که هدی واقعا پول رو گم کرده.
هادی به هدی تهمت می زنه و بهش می گه که تو دروغگو هستی. هدی هم ناراحت می شه و برمی گرده خونه.
هادی و هدی برمی گردن خونه و پیش مامان شون می رن. هادی باز به هدی تهمت می زنه.
هدی می گه که همه جا رو گشته ولی پول رو پیدا نکرده.
چند دقیقه بعد، مادربزرگ میاد و پولی رو که در کنار باغچه تو حیاط خونه پیدا کرده بود رو به اونها نشون می ده.
هدی با شادی می گه که این پول منه که گم کرده بودم.
هادی خیلی ناراحت می شه و مدتی ساکت می مونه.
هادی خیلی پشیمون می شه و به خاطر تهمت زدن، از هدی معذرت خواهی می کنه.
پرسش درباره فیلم
1- لطفا داستان را به زبان خود تعریف کنید.
2- چرا هادی در پایان داستان پشیمان شد؟
3- چرا پدر هادی ازش خواست تا سهم خودش رو از هدی بگیره؟
4- هدی پول رو کجا گم کرده بود؟
5- چه کسی پول رو پیدا کرد؟
6- از این داستان، چه درسی می گیرید؟
6. که نباید یک چیزی را فرض بکنی
نباید زود درباره کسی قضاوت کنیم
5. مادر بزرگ
4. کناره باخچه هیاد
باغچه در حیاط
3. یکی را بده به هدی و یکی به هادی
چون پدر پول خرد نداشت
2. فکر کرد که هدی دورق می گفت
دروغ
1. پدر هادی و هدی باید بره سر کار. پدر به هادی و هدا پول میده که تقسیم بکنند. هادی و هدا می روند به مغاذه و هدی می گه که پول را گم کردم. هادی باورش نمیکنه. می روند خانه و به مامانش را می گن و مامان بزرگش پول را پیدا کرد و هادی معزرت خاهی می کنه
مغازه – معذرت خواهی