آموزش زبان فارسی با داستان سگ شیطون برای کودکان

داستان سگ شیطون به همراه ویدیو و متن ساده نویسی شده برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان برگرفته از داستان های ازوپ و مناسب برای آموزش خواندن و نوشتن زبان فارسی به کودکان و نوجوانان

ترجمه و ساده نویسی: هاجر عزیز زنجانی

نسخه انگلیسی داستان سگ شیطون

:برای خواندن نسخه انگلیسی داستان سگ شیطون، بر روی لینک زیر کلیک کنید

The Mischievous Dog from Aesop’s Fables with Video

ویدیوی داستان سگ شیطون

متن داستان سگ شیطون

روزی روزگاری، سگ شیطون و بد جنسی بدون سر و صدا به آدم ها نزدیک شده و آن ها را گاز می گرفت. برای همین، صاحب سگ هر روز تعدادی شاکی داشت. صاحب سگ، تصمیم می گیرد برای او قلاده زنگ دار بگیرد. بنابراین، صدای زنگ نزدیک شدن سگ را به آدم ها هشدار می داد. آدم ها با شنیدن صدای زنگ از حضور سگ باخبر شده و کنار می رفتند.

The Wolves and the Sheepdogs by Aesop with video and vocabulary practice
آموزش زبان فارسی با داستانهای ساده و آموزنده ازوپ

روزی سگ با صاحبش به بازار رفتند. سگ با قلاده زنگی، خودش را متفاوت می دید. سگ با افتخار به صدای زنگوله خود، بیشتر به این طرف و آن طرف می دوید. در نتیجه، آدم های بیشتری با شنیدن صدای زنگ به او توجه کرده و کنار می رفتند. تا اینکه، یک سگ ولگرد او را صدا زد و گفت: ” برای چی این قدر با صدای زنگوله ات غوغا کردی؟ این چه نمایشی است که راه انداختی؟”

The Dogs and the Fox - An English fairy tale at LELB Society with podcast and flashcard to improve your listening and vocabulary

سگ بد جنس با نیشخند به او می گوید: “حسادت می کنی! مگر نمی بینی همه به من توجه می کنند.”

سگ ولگرد با ناراحتی او را سرزنش کرد و گفت: “تو فکر کردی زنگی که به گردن داری، نشان از شایستگی و افتخار تو است؟ توجه آدم ها به صدای زنگ تو بخاطر ترس آن ها از تو است. این زنگ برای آن ها یک اخطار است. تو بد نامی را با شهرت اشتباه گرفتی.”

واژگان فارسی داستان سگ شیطون و بد جنس

  1. شاکی شدن: اعتراض کردن، شکایت کردن
  2. قلاده: وسیله ای که به گردن حیوانات خانگی مانند سگ یا گربه می اندازند.
  3. هشدار: خبر دادن، اعلام خطر
  4. غوغا کردن: سر و صدا کردن، شلوغ کردن
  5. افتخار کردن: نازیدن، خود را بهتر دیدن
  6. نیشخند: با مسخره خندیدن
  7. حسادت کردن: خواستن چیزی که دیگران دارند
  8. سگ ولگرد: سگ خیابانی، سگی که صاحب ندارد
  9. اخطار: اعلام خطر، هشدار
  10. شهرت: نیک نامی، بخاطر خصوصیت خوبی معروف بودن

به پرسش های زیر در کامنت پاسخ دهید.

  1. چرا آدم ها از صاحب سگ شاکی بودند؟
  2. صاحب سگ برای مشکلش چه فکر چاره ای کرد؟
  3. سگ شیطون و بد جنس برای چه در بازار غوغا کرده بود؟
  4. سگ ولگرد برای چه سگ شیطون و بد جنس را سرزنش کرد؟

16 thoughts on “آموزش زبان فارسی با داستان سگ شیطون برای کودکان”

    • صاحب سگ شیطون، به قلاده اش زنگ یا زنگوله ای آویزان کرده بود تا با شنیدن صدای زنگ، مردم از آن سگ که همه را گاز می گرفت، فاصله بگیرند و در امان باشند

  1. سگ ولگرد گفت خوشحال نباش این زنگ تو گردنت هست به خاطر از اینکه مردم متوجه شود که تو چی رقم حیوان وحشی و خطرناک هستی

    • دقیقا همینطور است. آفرین بر شما. صاحب سگ شیطون و بدجنس مجبور بود به قلاده سگش زنگ آویزان کند تا مردم وقتی صدای زنگ را می شنوند، از آن سگ وحشی فاصله بگیرند.
      بازخورد
      مردم متوجه شود = مردم متوجه شوند

  2. بعد الان تو گردن سگ یک زنجیر زنگ انداخت که همه با خبر باشد که متوجه شود این سگ آمد بعد ه کنار می‌رفتند و می‌ترسیدند

    • آفرین بر شما. درست نوشتید. به دور گردن سگ شیطون و بدجنس یکه قلاده و زنجیر زنگ دار انداخته شد تا مردم با شنیدن صدای زنگ، از سگ فاصله بگیرند و در امان باشند. ولی سگ فکر می کرد آن زنگ به این خاطر است که او خیلی مهم است
      بازخورد
      همه با خبر باشد = همه باخبر شوند

  3. سگ شیطون که همیشه با سر صدا و گاز گرفتن و آدما کارش بود بعد یک روز صاحبش یلی از همسایه‌هایش شکایت کرد و گفت سگت یلی سر صدا می‌کند و همه

    • آفرین بر شما. همانطوری که نوشتید، یکی از همسایه ها شکایت کرد که سگ شیطون همه را گاز می گیرد و همیشه پارس می کند و سر و صدا می کند. این سگ آسایش ار از همسایه ها گرفته بود.
      بازخورد
      یلی = یکی
      سر صدا = سر و صدا

  4. یک سگ شیطون و خیلی و صدایی که همه آدم‌ها از اون می‌ترسید گاز می‌گرفت و تو گردنش زنجیر بود

    • بله، این سگ خیلی بدجنس بود و همه مردم را گاز می گرفت. در کل، کسی از دست این سگ شیطون و بدجنس در امان نبود. به هر حال، سگ ولگرد در پایان این داستان، به سگ شیطون درس مهمی داد.

  5. 1- مردم از صاحبش شکایت می کنند برای اینکه سگ او همیشه مردم را گاز می گیرد.

    2- صاحب سگ تصمیم گرفت زنگی روی او بگذارد تا مردم بدانند سگ نزدیک است

    3- سگ غوغا می کرد چون فکر می کرد مردم او را دوست دارند چون به او توجه می کردند اما از او می ترسیدند.

    4- سگ ولگرد به سگ گفت که اشتباه می کند و مردم فقط به خاطر ترس به او توجه می کنند.

    • مثل همیشه، خیلی خوب و کامل نوشتید، پریسا. سگ شیطون در این داستان فارسی نمادی از یک انسان بی ملاحظه و مزاحم است که فرق بین درست و نادرست را تشخیص نمی دهد.

      • آفرین بردیا. باید به این شکل می نوشتی: سگ خیلی داد می زد و نمایش به راه انداخته بود

  6. ۱- .آدم ها از صاحب سگ شاکی بودند برای اینکه سگ او انها را گاز می گرفت
    ۲- .صاحب سگ برای حل مشکلش یک قلاده زنگ دار برای سگش گرفت
    ۳- .او در بازار غوغا کرده بود برای اینکه او توجه بیشتری می خواست
    ۴- .سگ ولگرد او را سرزنش کرد برای اینکه او بدنامی را با شهرت اشتباه کرده بود

    • آفرین دل آرا. به همه پرسش ها به درستی پاسخ دادید. سگ بد جنس فکر می کرد که همه مردم به او توجه می کنند و به همین دلیل، در بازار غوغا به راه انداخته بود. همانطوری که شما گفتید، سگ شیطون و بد جنس بدنامی را با شهرت و محبوبیت اشتباه گرفته بود

Leave a Comment