داستان فارسی کلاغ و قو برای آموزش زبان فارسی

داستان فارسی کلاغ و قو مناسب برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان غیر فارسی زبان به همراه ویدیو و پادکست و آموزش واژگان فارسی در متن و تمرین روخوانی و تلفظ درست واژگان فارسی

مترجم: دکتر محمد حسین حریری اصل

نسخه انگلیسی داستان کلاغ و قو

برای خواندن نسخه انگلیسی داستان کلاغ و قو، اینجا را کلیک کنید.

ویدیوی داستان فارسی کلاغ و قو

داستان فارسی کلاغ و قو

در کنار برکه زیبایی، کلاغی با پرهای کاملا سیاه، مشغول آب خوردن بود که نگاهش به یک قوی سفید و زیبا افتاد که به آرامی بر روی آب شنا می کرد.

The Raven by Edgar Allan Poe - a great American short story to improve your English at LELB Society with flashcards and podcast

کلاغ با خود گفت: «ای کاش پرهای من هم مثل پرهای این قو، سفید و روشن بود! این جوری حتما همه من رو بیشتر دوست می داشتند.»

swan song LELB Society

برای رسیدن به این آرزوی بزرگ، کلاغ تصمیم گرفت که مثل قو، پرهای سیاه خود را در آب بشوید. زیرا او فکر کرد که با شستن پرهای سیاه خود، رنگ آنها تغییر می کند و سفید می شود.

Learn Persian with stories at LELB Society on crow and peacocks

بنابر این، کلاغ از خانه و کاشانه خود خداحافظی کرد و در کنار همان برکه که خانه قو بود، خانه کوچکی برای خود ساخت.

The Crow and the Pitcher from Aesop's Fables to learn English with podcast and new words at LELB Society for young learners and beginners

کلاغ پرسیاه هر روز چند بار در آب برکه پرهای سیاه خود را می شست با این امید که رنگ آنها سفید شود. چند هفته گذشت ولی رنگ پرهای کلاغ هیچ تغییری نکرد.

کلاغ نا امید، خسته و گرسنه شده بود، چون از خانه خود دور شده بود و در کنار برکه، نمی توانست غذایی برای خود پیدا کند.

سرانجام، به دلیل خستگی، گرسنگی و دوری از خانواده به مدت طولانی، کلاغ بیچاره در اوج تنهایی و نا امیدی از دنیا رفت.

داستان کلاغ و قو به زبان بیتا حریری اصل

ضرب المثل داستان کلاغ و قو

کلاغه می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.

معنی ضرب المثل بالا این است که ما نباید توانایی ها و محدودیت های خود را فراموش کنیم و ادعا کنیم که چیزی هستیم که در واقع حقیقت ندارد. در عوض، باید خود را همان طوری که هستیم، بپذیریم و دوست داشته باشیم.

پرسش و پاسخ

1- چرا کلاغ از خانه خود دور شد و در کنار برکه زندگی کرد؟

2- از این داستان چه درسی می گیرید؟

3- چرا کلاغ در پایان داستان از دنیا رفت؟

4- چرا رنگ پرهای کلاغ با شستن تغییر نکرد؟

16 thoughts on “داستان فارسی کلاغ و قو برای آموزش زبان فارسی”

    • بله، کلاغ بیچاره راه و روش زندگی با همسالان خود را کنار گذاشت، تا خودش را همانند قو‌ نماید. در نهایت، در تنهایی و افسردگی نرسیدن به خواسته اش، جانش را از دست داد

    • هیچ کس خود را نباید با دیگری مقایسه نماید. البته، دو چیز که مشابه یا از یک جنس باشند را می توان باهم مقایسه نمود. برای نمونه، کلاغ میتوانست خود را با کلاغ های دیگر مقایسه کند. اما مقایسه او با پرنده ای دیگر نادرست بود.

    • بله، کلاغ کنار برکه زندگی کرد تا مانند قو شود. او خیال می کرد با شستن پرهایش می‌تواند به سفیدی قو شود. در حالیکه، اینطور نبود.

  1. ۳ برای اینکه غذا نداشت، از خانواده دور بود و تنها بود.
    ۴. برای اینکه همانطور که دنیا آمدی همیشه همانطور میمانی.

    • بله، کاملا درست نوشتید. کامنت شما بدون هیچ ایرادی بود. آفرین بر شما.
      در این داستان فارسی، کلاغ می خواست از اصل خودش دور شود و با شستن پرهای سیاه خود، مانند قو سفید شود. این کار درستی نبود و به این خاطر، تنها ماند و زندگی سختی داشت.

  2. ۱ برای اینکه می خواست پرهای سیاه خود را در آب برکه سفید کند.⚫️➡️⚪️
    ۲،‌ شما همانطوری که هستید خوب و زیبا هستید.🦢🐧
    ۳، برای اینکه کلاغ تنها، گرسنه و از خانه دور بود.😔
    ۴، برای اینکه کلاغ با همان پرهای سیاه دنیا آمده بود و تا آخر عمر تغییر نمی کند.🐣🐥🐤

    • آفرین بر شما. به بهترین شکل ممکن، به پرسش های این داستان فارسی پاسخ دادید. لطفا در درسهای بعدی هم، به همین شکل به پرسش ها پاسخ بدهید. با سپاس از شما.
      از اینکه در کامنت یا دیدگاه تون از ایموجی یا شکلک استفاده می کنید، سپاسگزارم. استفاده از این شکلک ها می تواند آموزش زبان فارسی را جذاب تر و عمیق تر کند، به ویژه برای کودکان و نوجوانان.
      دیدگاه شما درباره کلاغ که می خواست شبیه قو سفید شود، من را به یاد این شعر از مولانا در مثنوی معنوی انداخت:
      هر کسی کو دور ماند از اصل خویش *** باز جوید روزگار وصل خویش

  3. ۱:که به طرف قو می باشد و با آب بشوید
    ۲:به من می گفت که نمی خاد کسی زیبا یا پول دار، شما خوب هستی همین جوری که هستی
    ۳:نا امد،خسته و گرسنه بود. برای آنکه از خانه دور بود، نمی توانست غذا بخورد
    ۴:برای آنکه ‌پر های او سیاه بود و کلاغ با آن رنگ به دنیا آمد

    • از اینکه فارسی نوشتن رو تمرین می کنی، خوشحالم هستم، آلتا
      در کل، نسبت به کلاسهای قبل، خیلی بهتر نوشته بودی، آفرین
      1: که به طرف قو می باشد = به خاطر اینکه در کنار قو باشد
      2: نمی خاد = نمی خواد / نمی خواهد
      3: نا امد = نا امید

  4. چون که در فکر میکرد اگر پر های خودش را بشورد سفید میشوند

    از آن داستان فهمیدم که هسودی‌‌ به دیگران بد است

    چون که هم خسته٫ گرسنه٫‌ نا امید و از فامیلی دور بود

    چون که با در های سیاه به دنیا آمده بود

    • آفرین امیرعلی. خیلی خوب و کامل به پرسش ها پاسخ دادی
      هسودی = حسودی
      از فامیلی دور بود = از خانواده دور بود
      با درهای سیاه به دنیا آمده بود = با پرهای سیاه به دنیا آمده بود

Leave a Comment