داستان قدر عافیت از گلستان سعدی برای آموزش آنلاین زبان فارسی به غیر فارسی زبانان با ویدیو در مدرسه فارسی LELB Society برای آموزش خواندن و نوشتن فارسی به کودکان، نوجوانان و بزرگسالان
ساده نویسی: هاجر عزیز زنجانی
ویدیوی داستان قدر عافیت
حکایت های گلستان سعدی
داستان های گلستان سعدی، کوتاه و پندآموز هستند. بنابراین، حکایت های گلستان سعدی می توانند از جمله بهترین منابع آموزش زبان فارسی برای غیر فارسی زبانان باشند. حکایت های شیرین سعدی از نظر محتوا به ویژه برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان جذاب و شنیدنی هستند. آموزش زبان فارسی با داستان، یکی از روش های موثر در یادگیری زبان فارسی به شکل فعال و تقویت همزمان مهارت های زبان آموزی (شنیدن، خواندن، نوشتن، صحبت کردن) می باشد.
از این رو، تیم آموزش زبان فارسی LELB Society، حکایت های منتخب و آموزنده گلستان سعدی را برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان ساده نویسی نموده است. فارسی آموزان می توانند ویدیوی آموزشی درس را ببینند. خواندن متن داستان را تمرین کنند. در کلاس آنلاین آموزش زبان فارسی درباره داستان با مدرس فارسی بحث و گفتگو نمایند. در نهایت، برای تمرین نوشتن به پرسش های درس در کامنت پاسخ دهند.
داستان قدر عافیت از گلستان سعدی
پادشاهی با غلامش برای مسافرت سوار کشتی شد. غلام دریا ندیده بود. همین که کشتی راه افتاد، غلام شروع به گریه و زاری نمود. اطرافیان و پادشاه برای آرام کردن غلام بسیار تلاش کردند. اما، بی قراری و گریه و زاری غلام تمامی نداشت.
فرد دانایی که در کشتی بود، پادشاه را دید که از دست غلامش حسابی کلافه و خسته شده است. بنابراین، پیش پادشاه رفت و به او گفت: «سرورم، اگر اجازه دهید، من غلام را ساکت کنم.»
پادشاه با خرسندی گفت: «بسیار به من لطف می کنی، اگر بتوانی او را ساکت کنی.»
فرد دانا از خدمه کشتی خواست که غلام را در دریا بیندازند. غلام در آب دست و پا زده و درخواست کمک کرد. فرد دانا به خدمه کشتی گفت که غلام را از آب بگیرند. غلام نجات یافته در گوشه ای از کشتی آرام و ساکت نشست.
پادشاه که غلام ساکت را دید، از فرد دانا پرسید که چگونه او را آرام کرده است. فرد دانا پاسخ داد: «این غلام ترس و سختی غرق شدن را تجربه نکرده بود. برای همین، قدر راحتی در کشتی را نمی دانست.»
ضرب المثل داستان قدر عافیت
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
این داستان از گلستان سعدی، ضرب المثل قدر عافیت دانستن را در میان مردم رایج کرده است. این ضرب المثل به ما می گوید که کسی قدر راحتی و آسایش را می داند که دچار سختی و مشکلی شده باشد.
گفتارهایی از بوستان سعدی درباره قدر عافیت
نداند کسی قدر روز خوشی *** مگر روزی افتد به سختی کشی
زمستان درویش در تنگ سال *** چه سهل است پیش خداوند مال
کسی قیمت تندرستی شناخت *** که یک چند بیچاره در تب گداخت
واژگان فارسی داستان قدر عافیت از گلستان سعدی
- غلام: نوکر
- کلافه شدن: خسته شدن
- خرسندی: خوشحالی
- خدمه: کارکنان کشتی
- عافیت: سلامتی، راحتی و تندرستی
- قدر دانستن: ارزش چیزی را دانستن
- گداختن: سوختن
- سهل: آسان
پرسش و پاسخ
به پرسش های این درس در کامنت پاسخ دهید.
- شما چه ضرب المثلی از این داستان یاد گرفتید؟
- چرا غلام بعد از سوار شدن به کشتی، شروع به گریه و زاری کرد؟
- فرد دانا برای آرام کردن غلام چه فکری کرد؟
- چه کسی می تواند قدر سلامتی را بداند؟