Log in
Home  »  Learn Persian Online with 400 Persian Lessons + Videos   »   داستان غاز و تخم طلا برای آموزش آنلاین زبان فارسی به کودکان و نوجوانان

داستان غاز و تخم طلا برای آموزش آنلاین زبان فارسی به کودکان و نوجوانان

Last updated on December 13, 2020 | 90 Views | Reading Time: 2 minutes

داستان غاز و تخم طلا

داستان غاز و تخم طلا

در روزگاران قدیم، یک مرد روستایی بود که از مال دنیا، به جز کلبه ای کوچک و یک غاز، چیز دیگری نداشت. یک روز صبح، به سراغ غاز خود رفت تا با تخم غاز، صبحانه بخورد.

ناگهان مرد روستایی دید که تخم غاز کاملا طلایی و بسیار سنگین است. مرد روستایی که شگفتزده شده بود، نخست گمان کرد که کسی او را دست انداخته است و یک سنگ زرد رنگ بی ارزش را به جای تخم غاز در زیر غاز قرار داده است.

با این حال، او که بسیار گرسنه بود، سنگ زرد رنگ سنگین را با خود به خانه برد و در کمال ناباوری متوجه شد که آنچه در دست اوست یک سنگ زردرنگ سنگین نیست، بلکه یک تخم طلاست و از طلای خالص ساخته شده است که بسیار ارزشمند است.

مرد روستایی قصه ما، تخم طلا را با خوشحالی به بازار برد و به قیمت بالایی فروخت. فردای آن روز، دوباره غاز یک تخم طلای دیگر گذاشته بود و مرد روستایی بار دیگر با خوشحالی بیشتر، تخم طلای دوم را نیز به بازار برد و به قیمت بالا فروخت.

همین اتفاق، روزها و روزها می افتاد و مرد روستایی قصه ما دیگر حالا خیلی ثروتمند شده بود چون هر روز با یک تخم طلایی به بازار می رفت و با یک خورجین پول به خانه برمی گشت.

مرد روستایی، رفته رفته حریص و حریص تر می شد و می خواست در زمان کوتاهی پول بیشتری به دست بیاورد. روزی وقتی از بازار برگشت، با خود گفت: “دیگه نمی تونم تا فردا صبح صبر کنم تا غاز یه تخم طلایی دیگه بذاره. عجب غاز تنبلیه که فقط روزی یه تخم می ذاره!”

مرد روستایی که صبر و حوصله اش را از دست داده بود، سراسیمه به سمت غاز دوید و با یک چاقوی تیز، شکم غاز بدبخت را پاره کرد به خیال اینکه می تواند همه تخم های طلایی را یکجا به دست بیاورد.

ولی متاسفانه حتی یک تخم طلا هم پیدا نکرد و از آن بدتر، غاز بیچاره هم مرده بود و دیگر نمی توانست هیچ تخم طلایی برای مرد روستایی بگذارد.

پند داستان غاز و تخم طلا

حرص و طمع زیاد به مال دنیا، چشم انسان را کور و گوش او را کر می کند تا جایی که انسان طماع و آزمند دیگر نمی تواند درست بیندیشد.

واژگان و اصطلاحات

1- کلبه: خانه ای کوچک

2- غاز: پرنده ای سفید رنگ که کمی بزرگتر از اردک است

3- شگفتزده: متعجب، حیرت زده

4- گمان کرد: فکر کرد

5- کسی را دست انداختن: سر به سر کسی گذاشتن، با کسی شوخی کردن

6- در کمال ناباوری: در حالی که اصلا باور نمی کرد

7- طلای خالص: طلای ناب

8- خورجین: کیسه ای که در آن چیزهای مختلف می ریزند و با خود می برند

9- حریص: بیشتر و بیشتر خواستن چیزی مخصوصا پول

10- حوصله: صبر، تحمل

11- سراسیمه: با عجله

پرسش و پاسخ

1- به نظر شما، مرد روستایی آیا واقعا نمی دانست که با کشتن غاز دیگر تخم طلایی در کار نخواهد بود؟ پس چرا غاز را کشت؟

2- شکرگزاری نسبت به آنچه که دارید چه تاثیری بر کنترل حرص و طمع به اموال دنیا دارد؟


About Dr. Mohammad Hossein Hariri Asl

Dr. Mohammad Hossein Hariri Asl is an English and Persian instructor, researcher, inventor, author, blogger, SEO expert, website developer, and the creator of LELB Society. He's got a PhD in TEFL (Teaching English as a Foreign Language). Study our guest posting guidelines for authors.

View All 3982 Posts by this Author »

We respond to all comments immediately. View the 30 newest comments and new topics in forums.

6 comments on “داستان غاز و تخم طلا برای آموزش آنلاین زبان فارسی به کودکان و نوجوانان”

  1. 1- مرد تصمیم گرفت غاز را بکشد برای اینکه فکر می کرد در داخل آن تخم های طلای بیشتری وجود دارد برای اینکه او حریص بود و هر روز بیشتر می خواست.

    2- اگر شکرگزار و از زندگی خود راضی باشی، خداوند به تو کمک می کند، اما اگر حریص شوی، خداوند همه چیز را از تو خواهد گرفت.

    Reply
    • آفرین، خیلی خوب پاسخ دادین.
      می دانید متضاد حریص چه می شود؟
      آدم حریص، به چیزی که دارد راضی نیست. در نتیجه، هر کاری می کند تا بیشتر و بیشتر داشته باشد. به همین دلیل، آدم حریص نمی تواند آرام و قرار داشته باشد. به علاوه، حرص و طمع نمی‌گذارد از زندگی لذت ببرد.

      Reply
  2. ۱- .مرد صبرش تمام شد و بدون فکر شکم غاز را برید و باز کرد تا تمام تخم ها را ایک دفعه بر دارد
    ۲- .اگر حرص خود را کنترل نکنید می توانید کارهایی را بدون فکر انجام دهید. به همین دلیل است که باید همیشه سپاسگزار باشید و حرص نزنید

    Reply
    • آفرین، معلوم هس داستان را خوب فهمیدین.
      همان طور که گفتین مرد روستایی حریص شد. برای همین می خواست زودتر به همه تخم های طلا برسد. شاید فکر کرد با بریدن شکم غاز خیلی زودتر به همه تخم های طلا می رسد.

      Reply
    • بله، به پرسش به درستی پاسخ دادید. فقط واژه “چون” را به اشتباه “خون” نوشتید که یک اشتباه کوچک است و جای نقطه ها و تعداد آنها را به درستی رعایت نکردید

      Reply

Leave a Comment

ten + twenty =