داستان سرانجام دهان بینی
داستان سرانجام دهان بینی
روزی، روزگاری پیرمردی به همراه نوه اش سوار بر الاغ راهی شهر می شوند. همین طور که گرم صحبت کردن باهمدیگر بودند صدای رهگذری را می شنوند که گفت: ” عجب آدم های بی انصافی! مگر این الاغ بینوا چه گناهی کرده که سنگینی دو نفر را باید در این گرما به دوش بکشد.” پیرمرد نگاهی به نوه اش می اندازد و از الاغ پیاده می شود.
آن ها به راه خود ادامه می دهند که پیرمرد برای پاک کردن عرق پیشانی از جیبش دستمالی در می آورد. کشاورزی با دیدن آن ها، بلند بلند می گوید: “عجب دوره زمونه ای شده! پسر توانا بر الاغ سوار است و پیرمرد مردنی از خستگی له له می زند.”
نوه پیرمرد با شنیدن این حرف از الاغ پیاده می شود و از پدربزرگش می خواهد که سوار بر الاغ شود. آن ها به راه خود به طرف شهر ادامه می دهند. راه زیادی به شهر نمانده بود که پیرزنی از دور فریاد می زند: “آهای پیرمرد سنگ دل! خجالت نمی کشی سواره هستی و پسر بچه ای نحیف، جور تو را می کشد؟” پیرمرد با ناراحتی از الاغ پیاده می شود.
پیرمرد و نوه اش بعد از کمی استراحت، دوباره به راه خود ادامه می دهند در حالی که الاغ را به کول گرفتند. در نزدیکی شهر، همه رهگذران با تعجب به آن ها نگاه می کردند. پیرمرد و نوه اش باید از پل روی رودخانه می گذشتند که یک نفر با تمسخر می گوید: “عجب الاغ خوشبختی!” و فرد دیگری با خنده می گوید: “الاغ برای سوار شدن است نه برای سواری دادن، ها! ها! ها!”
پیرمرد و نوه اش با شنیدن این حرف ها، تعادل خود را بر روی پل از دست می دهند. الاغ در رودخانه افتاده و غرق می شود. پیرمرد با ناراحتی بر سر خود می زند و می گوید: ” راست گفتند که در دروازه را می شود بست ولی در دهان مردم را نه.“
پند داستان سرانجام دهان بینی
بدون فکر کردن نباید، نظر دیگران را قبول کرد و مطابق میل دیگران رفتار نمود. اگر کسی از ما انتقادی کرد، باید درمورد درستی آن فکر کنیم.
در هر کاری باید به خود اعتماد به نفس داشته باشیم و به راحتی فکر و عمل خود را به خاطر حرف دیگران تغییر ندهیم.
افراد مختلف نظرات مختلفی دارند. اگر بخواهیم دیگران را از خود راضی نگه داشته و طبق میل و نظر دیگران زندگی کنیم، هیچ وقت موفق و شاد نخواهیم بود.
واژگان و اصطلاحات
1- سرانجام: پایان و نتیجه کار، عاقبت کار
2- دهان بینی: مطابق حرف مردم کاری را انجام دادن
3- گرم صحبت کردن: مشغول حرف زدن
4- رهگذر: کسی که از جایی عبور می کند، عابر پیاده
5- بینوا: درمانده، بیچاره
6- به دوش بکشد: تحمل کند
7- له له می زند: از خستگی یا شدت گرما نفس نفس می زند
8- سنگ دل: بی رحم
9- نحیف: لاغر
10- جور تو را می کشد: زحمت تو را می کشد
11- تمسخر: مسخره کردن، با کنایه حرف زدن
12- انتقاد کردن: ایراد گرفتن، اشتباه کسی را به او گفتن
پرسش و پاسخ
1- به نظر شما ضرب المثل ” در دروازه را می شود بست ولی دهان مردم را نه.” چه پیامی دارد؟
2- چرا پیرمرد و نوه اش به هر چیزی که رهگذران می گفتند گوش داده و مطابق آن رفتار می کردند؟
3- تا چه حدی باید به نظر دیگران در مورد کارهایمان اهمیت بدهیم؟
باید به حرف بقیه اول فکر بکنیم و اگر درست بود آن را انجام دهیم
بله، کاملا درسته. به همین خاطر می گویند: در دروازه را می شود بست، ولی در دهان مردم را نمی شود بست. این یعنی ما نباید دهان بین باشیم.
۱- .این ضرب المثل می گوید که نباید به حرف مردم و چه در مورد شما فکر می کنند یا چه انجام می دهید گوش دهید
۲- .برای اینکه پیرمرد و نوه اش می خواستند آنها را خوشحال کنند و کاری کنند که مردم دیگر اذیتشان نکنند
۳- .تا حدی که مردم چیزهای معقول و درست می گویند، نه در حدی که بد یا نادرست می گویند
آفرین، کامل و سنجیده پاسخ دادی
ما در تصمیم گیری مستقل از فکر دیگران عمل کنیم
۱: من فکر می کنم این ضرب المثل میخواهد بگوید که ادم باید کار درست را انجام بدهد و نگران حرف دیگران نباشد برای اینکه حرف دیگران
.همیشه درست نیست
۲: .برای ینکه می خواستند مردم را راضی کنن و دهان مردم را ببندن
۳: .تا حدی که حرفشان درست است و دردسر نشود
آفرین بر شما. خیلی کامل و دقیق توضیح دادی درباره ضرب المثلی که در درس استفاده شده
جواب پرسش شماره 2 شما هم کاملا درسته. خیلی خوب معنی و مفهوم داستان رو فهمیدی. درود بر شما
پاسخ شما به پرسش شماره 3 هم بسیار منطقی و خوب است. خوشحالم که این داستان توجه شما رو جلب کرده
آفرین، دقیقا همین طور است که گفتی
اگر بخواهیم با حرف مردم زندگی کنیم نمی توانیم درست و سنجیده تصمیم بگیریم
۳) باید به نظره دیگران فکر کنیم، مخصوصا اگه انها ادمهای مهمی هستن. اما، اخر تصمیم خدمان هست
نظر دیگران – خودمان
۲) چون که به نزرهای دیقران اهمیت میدادن
نظر – دیگران
۱) حمه نزرحای مختلفی دارند و ما نمیتوانیم برای بغیه زندگیمان را اوز کنیم
همه – نظرهای- بقیه – عوض