Home  »  Learn Persian Online with 500 Persian Lessons + Videos   »   داستان چوپان دروغگو – آموزش فارسی با داستان

داستان چوپان دروغگو – آموزش فارسی با داستان

داستان چوپان دروغگو داستان چوپان دروغگو برای آموزش آنلاین زبان فارسی با داستان، برگرفته از داستان های ایساپ، به قلم محمد حسین حریری اصل به همراه پادکست، واژگان و پرسش و پاسخ https://www.youtube.com/watch?v=JUhbXGiYcBI در یک آبادی دور و سرسبز، پسرک چوپانی بود که گله بزرگی از گوسفندان داشت. پسرک باید هر روز گله گوسفندان را برای چرا به بالای کوه می برد تا از علف های تازه بخورند. این کار برای پسرک چوپان خسته کننده شده بود و حوصله پسرک سر می رفت، چون او باید هر روز، ساعت ها تنهای تنها در بالای کوه، از گوسفندان مراقبت می کرد. ...

Login with Google to study this post.

About the Author

Dr. Mohammad Hossein Hariri Asl

Dr. Mohammad Hossein Hariri Asl is an English and Persian instructor, educator, researcher, inventor, published author, blogger, SEO expert, website developer, entrepreneur, and the creator of LELB Society. He's got a PhD in TEFL (Teaching English as a Foreign Language).

Number of Posts: 4163

16 thoughts on “داستان چوپان دروغگو – آموزش فارسی با داستان”

  1. واقعاً خیلی داستان قشنگی بود من از این داستان چیزهایی آموختم

    • خوشحالم که داستان چوپان دروغگو برای شما جالب بوده. این داستان، یکی از معروف ترین داستانهایی است که ازوپ بیش از 2600 سال پیش به زبان یونانی نوشته است. داستانهای ازوپ، از جمله داستان چوپان دروغگو به خیلی از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است.

  2. دیگر حنای تو برای ما رنگی ندارد

    به خاطر از این که دروغ گفت

    • بله، کاملا درست است. مردم روستا به پسرک دیگر اعتماد نمی کردند چون چندین بار به دروغ از آنها کمک خواست و مردم روستا را به زحمت انداخت. در اصل، دیگر حنای پسرک برای مردم روستا رنگی نداشت.

  3. و روزهای دیگر دروغ ی‌گفت که حوصلش سر رفته بود به خاطر از این دروغاش یک روز گرگ جدی اومد گوسفنداش را خورد و داد زد کمک یچ همسایه‌ها و اون ار کمک نکرد

    • بله، همین طور است. مردم دیگر به او کمک نکردند و گرگ به گله گوسفندان حمله کرد و گوسفندان را خورد. اشتباه هایی که شما انجام دادید
      دروغ ی‌گفت = دروغ می گفت
      یچ همسایه‌ها = هیچ همسایه ای
      اون ار کمک نکرد = او را کمک نکرد

  4. پسر چوپان همیشه تنها بود روز از روزها پسر چوپان فکر کرد از تنهایی چه جوری بیرون بیاد روز از روزها پسر چوپان داد زد گرگ اومد و روز شد که گرگ جدی اومد

    • بله، درست نوشتید. پسر چوپان خیلی تنها بود و تصمیم گرفت تا توجه مردم را به خود جلب کند. به همین دلیل، به مردم دروغ گفت که گرگ آمده است و مردم مهربان روستا را به زحمت انداخت و آنها را آزار داد. به همین دلیل، وقت سر و کله گرگ واقعا پیدا شد، دیگر هیچ کس به کمک چوپان دروغگو نیامد.

  5. چوپان دروغگو به نتیجه کار بد خود رسید و گرگ به گله گوسفندان حمله کرد و همه آنها را خورد🐑🐏🤥🐺🏘️🧑👩🏻🏔️⛰️👩‍🌾🧑‍🌾👨‍🌾

    • بله، بردیا جان. آفرین بر شما. در داستان چوپان دروغگو، دروغ گفتن برای پسرک چوپان خیلی گران تمام شد. چون که او به مردم دروغ گفته بود، مردم دیگر حرف پسر چوپان را قبول نداشتند و به کمک او نرفتند

  6. از این داستان یاد می گیریم که ما نباید مثل چوپان دروغگو، به مردم دیگر دروغ بگوییم.🐑🐑🐑

    • بله، کاملا درست است. داستان چوپان دروغگو یکی از معروف ترین داستان های ازوپ است که به خیلی از زبان های زنده دنیا از جمله زبان فارسی ترجمه شده است. این نسخه از داستان هم، توسط تیم تولید محتوای آموزشی ما ترجمه و ساده نویسی شده است

  7. چون که مردم برای کمک کردن به چوپان حاضر نشدند چون که او دو بار پیش دروغ گفته بود

    • بله، کاملا درسته. این نتیجه کار زشت دروغگویی است که باعث می شود مردم دیگر به آدم دروغگو اعتماد نکنند. پس بهتر است هرگز دروغ نگوییم تا دوستان زیادی داشته باشیم

  8. چون که چوپان دروغگو دو بار دروغ گفته بود و مردم به او اعتماد نداشتند

    • کاملا درست و بدون ایراد نوشتی. همانطوری که شما گفتید، مردم دیگر به چوپان دروغگو اعتماد نکردند چون فکر می کردند که او برای بار سوم هم دارد دروغ می گوید

Leave a Comment