داستان شیر و موش از سری داستان های ازوپ، نوشته هاجر عزیز زنجانی برای آموزش آنلاین فارسی در کلاس های آنلاین
روزی سلطان جنگل، شیر در زیر سایه ی درختی خوابیده بود. موش کوچکی از دم شیر بالا می رفت، با یال شیر بازی می کرد و روی بدن شیر، بالا و پایین می پرید. این بازیگوشی موش، شیر را از خواب ناز بیدار کرد.
شیر با ناراحتی از خواب بیدار شد و غرش کرد. و بلند گفت: “چه کسی مزاحم خواب ناز من شده؟”
شیر، با پنجه ی خود موش را گرفت و دهان خود را باز کرد که او را بخورد.
موش کوچک که از ترس به خود می لرزید با گریه گفت: “معذرت می خواهم سلطان بزرگ، این بار من را ببخشید. به شما قول می دهم که دیگر مزاحمتان نشوم. از کجا معلوم! شاید روزی بتوانم این مهربانی شما را تلافی کنم.”
شیر از گفته ی موش خنده اش گرفت که چطور موش می تواند روزی به او کمک کند و موش را آزاد کرد.
بعد از مدتی، شیر در تله شکارچی ها گیر افتاد. شکارچی ها، شیر را با طنابی محکم به درخت بستند و برای آوردن واگن حمل شیر رفتند.
موش که از آنجا می گذشت، شیر در دام افتاده را دید. بدون معطلی به سراغ جویدن طناب رفت. موش طناب ها را پاره کرد و شیر توانست از دست شکارچی ها نجات پیدا کند.
موش کوچک به شیر گفت: “آیا درست نگفتم؟!”
دوستان کوچک می توانند بزرگی دوستی خود را ثابت کنند.
داستان شیر و موش به زبان بیتا حریری اصل
واژگان و اصطلاحات
خواب ناز: خواب راحت و آرام
معذرت خواستن: بخشش خواستن، عذرخواهی کردن
تلافی کردن: جبران کردن، در مقابل لطف و خوبی کسی برای او کاری را انجام دادن
گیر افتادن: در دام افتادن
بدون معطلی: بدون تلف کردن وقت، بدون تاخیر
بدون معطلی به سراغ جویدن طناب رفت: بدون اینکه زمان را از دست بدهد شروع به جویدن طناب کرد
به پرسش های زیر پاسخ دهید.
1- چه چیزی شیر را از خواب ناز بیدار کرد؟
2- موش برای نجات خود چه کار کرد؟
3- موش چطور فکر کرد که می تواند روزی مهربانی شیر را جبران کند؟
4- چه چیزی در دوستی با دیگران مهم است؟
5- پیام داستان شیر و موش چیست؟
۱-.چون یک موش بادم و یال شیر
۲-.موش از شیر معذرت خواهی کرد
۳-چون که میدانست یک میتواند به شیر کمک کند.
۴-همیشه دوستان میتوانند بهم کمک کنند
۵-.دوستان کوچک میتواند بزرگی دوستی خود را ثابت کنند
آفرین کیان جان، خیلی خوب و درست جواب دادی. داشتن دوستان خوب بسیار ارزشمند و مفید است. دوستان خوب به هم کمک می کنند و زندگی با دوستان خوب، بهتر و شیرین تر خواهد بود
۱- موش کوچولو شیر را از خواب ناز بیدار کرد
۲-به سلطان جنگل شیر گفت لطفا من رو نخور شاید روزی بتوانم به تو کمک کنم .
۳موشی به قدرت و توانایی های خود ایمان داشت .
۴- باید سعی کنیم دعوا نکنیم .
۵- به یکدیگر کمک کردن و نباید برای هر کاری بزرگ باشیم.
آفرین پوریا جان! خیلی دقیق و کامل نوشتی. همچنین، نوشته های تو کاملا بدون اشکال بود. عالی بود
1- موشی که دم شیر می نواخت او را از خواب بیدار کرد.
2- موش معذرت خواهی کرد و به شیر قول می دهد که روزی در صورت نیاز به او کمک کند.
3- فکر می کنم موش عزت نفس داشت و می دانست چقدر توانایی دارد.
4- در همه دوستی های خوب این مهم است که هر دو دوست به همدیگر اعتقاد داشته باشند و به هم احترام بگذارند.
5- هرگز نباید کسی را بر اساس ظاهرش دست کم بگیرید. قبل از اینکه آنها را دست کم بگیرید، آنها را بشناسید.
سلام. خوشحالم که می بینم کامنت گذاشتید.
دم شیر می نواخت = با دم شیر بازی می کرد
موش معذرت خواهی کرد و به شیر قول داد – زمان هر دو فعل، گذشته ساده است
عزت نفس، کلمه خیلی خوبی است که شما می دونید. آفرین بر شما
شاید بهتر باشه بگید که دوست های خوب به هم اعتماد داشته باشند، البته اعتقاد داشتن هم درست است
آفرین بر شما، عالی بود
۱- .موشی که داشت با دم شیر بازی می کرد شیر را از خواب نازبیدار کرد
۲- .موش معذرت خواهی کرد و قول داد که یک روز خوبی شیر را جبران کند
۳- .من حدس می زنم موش فکر کرد که بالاخره یک روز برای شیر یک اتفاقی می افتد که او میتواند به شیر کمک کند
۴- .در دوستی مهم است که هر دو دوست به هم کمک کنند و مهربانی هم را جبران کنند
۵- .به نظر من دوستی باید دوطرفه باشد و دوستان کوچک هم می توانند دوستی خود را ثابت کنند
آفرین بر شما! خیلی خوب، کامل و بدون اشتباه نوشتی. پیشرفت شما در آموزش زبان فارسی واقعا عالی هست.
.مرسی
.خواهش می کنم