تمرین خلاصه نویسی در زبان فارسی برای تقویت مهارت نوشتن به شکل عملی و کاربردی در کلاس آنلاین فارسی برای غیر فارسی زبانان به ویژه کودکان و نوجوانان با فارسی آموزی از کشور آمریکا
تمرین خلاصه نویسی در فارسی با داستان بوفالوی باهوش
در این فعالیت آموزشی، فارسی آموز قبل از کلاس ویدئوی داستان را دیده و با شخصیت ها و وقایع داستان آشنا می شود. فارسی آموز در کلاس آنلاین فارسی، ابتدا داستان را به طور شفاهی تعریف می کند و در واقع، چیزی که از داستان فهمیده را به زبان خودش بیان می کند که روشی کاربردی برای تمرین صحبت کردن در فارسی است. بعد از آن، فارسی آموز خلاصه داستان را نوشته و از واژگان و لغات فارسی یادگرفته شده خود در جملات فارسی استفاده می کند. در پایان، فارسی آموز به پرسش ها در قسمت کامنت گذاری پاسخ می دهد.
شما می توانید داستان بوفالوی باهوش را که توسط فارسی آموز در کلاس خلاصه نویسی شده در لینک زیر ببینید.
برای دیدن ویدئوی داستان بوفالوی باهوش اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان را به زبان خودتان در قسمت کامنت گذاری، پایین همین صفحه نوشته تا توسط تیم آموزش ما، از نظر املایی و دستوری تصحیح شود.
پرسش های داستان بوفالوی باهوش
1- چرا صاحب بوفالو، آن را در جنگل آزاد کرد؟
2- چرا زندگی در جنگل برای بوفالو می توانست خطرناک باشد؟
3- وقتی ببر به عنوان صاحب اصلی غار، به خانه اش برگشت، بوفالو چه فکری برایش کرد؟
4- چطور بوفالو توانست نقشه ی روباه را به هم بزند؟
5- وقتی در زندگی مشکلی برای شما پیش می آید چطور با آن روبرو می شوید؟
داستان در مورد یک بوفالو است به اسم بونتی است. بونتی با صاحبش ادگار زندگی می کرد. یک روز ادگار تصمیم گرفت بوفالو دیگری بیاورد. یک روز، بونتی در حال خسته شدن بود، بنابراین صاحبش تصمیم گرفت او را بدون کار در جنگل آزاد کند.
. در جنگل، روباهی بدجنس سعی کرد بونتی را بترساند ولی موفق نشد برا ین که بونتی عاقل بود و در این موقعیت آرام بود.
سلام پریسا. امیدوارم حالت خوب باشه
خیلی خوشحالم که می بینم داری مثل خواهرت، دل آرا، خلاصه نویسی تمرین می کنی
و این کار رو خیلی خوب انجام میدی
فقط چند نکته هست که بهتره در نظر بگیری
در جمله اول، نیازی به استفاده از 2 “است” نیست. می تونی یکی رو حذف کنی
بوفالو دیگری = بوفالوی دیگری
برا ین که = برای اینکه
آفرین، این اولین خلاصه نویسی داستان شما بود و خیلی خوب پاسخ دادین
می تونی بگی اگر بونتی می ترسید چه اتفاقی می افتاد؟
داستان راجع به یک بوفالو به اسم بونتی است. بونتی و صاحبش ادگار در یک مزرعه زندگی می کردند. ادگار
یک بوفالو دیگر خرید. یک روز که بونتی خیلی خسته شده بود, ادگاربا خودش فکر کرد که وقت رفتن بونتی رسیده پس بونتی را به جنگل برد و
ازاد کرد. در جنگل روباه بدجنس سعی کرد بونتی را گول بزند اما موفق نشد. بعد از ببر استفاده کرد که به بونتی صدمه بزنه ولی بونتی عاقل . بود. بونتی ارام شد و زودی فکر کرد که روباه و ببر را فراری بدهد. بونتی موفق شد و یک درس خوبی به خودش و روباه داد
سلام دل آرا. واقعا عالی خلاصه نویسی کردی! بهت تبریک می گم. خیلی خوب بود.
تنها اشکال دستور زبانی یا گرامری این بود که “بوفالو دیگر” باید به “بوفالوی دیگر” تبدیل بشه. یعنی یک “ی” باید اضافه بشه
آفرین، بله همان طور که گفتی بونتی موقع خطر نترسید و دست وپایش را گم نکرد بلکه کاری کرد که روباه حیله گر تنبیه شود
خیلی خوب داستان رو تمام کردی: (بونتی موفق شد و یک درس خوب به خودش و روباه داد.) می تونی بگی چه درسی به خودش داد؟
4- بوفالو ببر با روباه دید
گفت ما دو تا هستیم یک ببر کم است
بله؛ بوفالو حواسش را جمع کرد و دست و پایش را گم نکرد
بوفالو گفت: آهای روباه، تو که می دانی ما دو تا هستیم چرا فقط یک ببر برای غذای امروز ما آوردی؟
3- بوفالو ببر ترساند با دو صدا
بوفالو ببر را با دو صدا ترساند
2- بوفالو حیوان آدم بود و در جنگل تنها شد
حیوان اهلی: حیوانی که آدم ها ازش نگهداری می کنند
بوفالو حیوان اهلی بود و تا آن موقع تنها زندگی نکرده بود
1- بوفالو کار خیلی کرد خسته شد
اول باید خیلی را بیاوری: بوفالو خیلی کار کرد