Log in
Home  »  Learn Persian Online with 400 Persian Lessons + Videos   »   داستان لک لک و جوجه ها آموزش فارسی به کودکان

داستان لک لک و جوجه ها آموزش فارسی به کودکان

Last updated on April 28, 2022 | 89 Views | Reading Time: 1 minute

داستان لک لک و جوجه ها به همراه ویدیو و لیست واژگان و اصطلاحات فارسی مناسب برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان غیر فارسی زبان برگرفته از داستانهای ازوپ

نسخه انگلیسی داستان لک لک و جوجه ها

برای خواندن نسخه انگلیسی داستان لک لک و جوجه ها، اینجا را کلیک کنید.

داستان لک لک و جوجه ها

در روزی از روزهای بهاری، لک لکی با جوجه هایش در یک گندمزار بزرگ و سرسبز برای خود لانه ای ساخت.

جوجه های لک لک بزرگ و نیرومند شده بودند و پر و بال شان کاملا رشد کرده بود. جوجه ها با مادرشان در گندمزار بازی می کردند و زندگی خوب و شیرینی داشتند.

صبح یک روز بهاری، یکی از جوجه ها در حالی که سرگرم بازی کردن بود، از دور صاحب گندمزار را دید که با خود می گفت:

«الان دیگه وقت برداشت گندمها فرا رسیده. بهتره هرچه زودتر از همسایه ها بخوام که در درو کردن گندم و برداشت محصول به من کمک کنن.»

جوجه لک لک خیلی نگران شد، چون گندمزار را خیلی دوست داشت. به این خاطر، دوان دوان به سوی مادرش رفت و به او گفت:

«مامان، مامان! همین الان از زبون کشاورز شنیدم که می خواد همسایه هاش رو خبر کنه تا گندم ها رو درو کنن. فکر کنم حالا دیگه باید دنبال یه جای امن دیگه بگردیم!»

لک لک مادر پس از کمی فکر کردن به جوجه اش گفت:

«زیاد نگران نباش پسرم. کشاورزی که بخواد برای درو کردن محصولش فقط از همسایه هاش کمک بگیره، نمی تونه خیلی جدی باشه. پس فعلا جای ما امنه و نیاز نیست به جای دیگه ای بریم.»

چند روز بعد، کشاورز برای بار دوم به مزرعه گندم آمد و با تعجب دید که بعضی از گندمها به خاطر تاخیر در برداشت، دارند خراب می شوند و بر روی زمین می ریزند.

کشاورز خیلی ناراحت شد و با خود گفت:

«این دفعه، به جای کمک گرفتن از همسایه ها، خودم آستین بالا می زنم و به کمک کارگرهام همین فردا اول صبح، همه گندم ها رو درو می کنم.»

لک لک مادر که خودش حرف های کشاورز را شنید، متوجه شد که این بار کشاورز خیلی جدی است. چون دیگر او برای انجام کارهای مهم، به دیگران وابسته نبود و می خواست روی پای خودش بایستد.

بنابر این، لک لک مادر رو به جوجه هایش کرد و گفت:

«دیگه وقت رفتنه و ما دیگه اینجا جایی برای موندن نداریم. من خودم شنیدم که کشاورز می خواد این دفعه خودش به کمک کارگرهاش، کل مزرعه رو فردا درو کنه. اون برای این کار دیگه حتی به همسایه هاش هم وابسته نیست. پس ما باید تا قبل از فردا، حتما از اینجا بریم.»

ضرب المثل و اصطلاحات داستان

1- آستین بالا زدن: با جدیت و تلاش، شروع به انجام کاری کردن

2- روی پای خود ایستادن: به خود وابسته بودن

به پرسش های زیر پاسخ دهید.

1- چرا جوجه های لک لک دوست نداشتند از آن مزرعه بروند؟

2- چرا در بار اول، لک لک مادر به جدیت کشاورز شک کرد؟

3- چرا در دومین بار، لک لک مادر از جوجه هایش خواست که برای رفتن آماده شوند؟

4- از این داستان چه درسی می گیرید؟

ویدیوی داستان لک لک و جوجه ها


About Dr. Mohammad Hossein Hariri Asl

Dr. Mohammad Hossein Hariri Asl is an English and Persian instructor, researcher, inventor, author, blogger, SEO expert, website developer, and the creator of LELB Society. He's got a PhD in TEFL (Teaching English as a Foreign Language). Study our guest posting guidelines for authors.

View All 3982 Posts by this Author »

We respond to all comments immediately. View the 30 newest comments and new topics in forums.

2 comments on “داستان لک لک و جوجه ها آموزش فارسی به کودکان”

    • کاملا درسته. کشاورز تنها به این فکر بود که از همسایه هایش کمک بگیرد و تلاش نمی کرد روی پای خودش بایستد.

      Reply

Leave a Comment

6 + six =