داستان فیل و مورچه – آموزش زبان فارسی با داستان

داستان فیل و مورچه – آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان به همراه ویدیو و متن کامل داستان و پرسش و پاسخ و تمرین های جالب و مفید

داستان فیل و مورچه

روزی، روزگاری یک فیل بزرگ توی جنگل زندگی می کرد که خیلی به هیکلش می بالید. همیشه حیوان های دیگه رو آزار می داد و مسخره شون می کرد.

داستان فیل در تاریکی از مثنوی معنوی مولانا به زبان ساده برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان

یک روز، همون طور که داشت توی جنگل قدم می زد، طوطی رو دید که روی یک درخت نشسته بود. فیل مغرور گفت: «آهان، تو، اون جا چی کار می کنی؟ مگه نمی بینی من دارم رد می شم.  من قوی ترین حیون جنگلم. زود باش تعظیم کن، تعظیم کن».

White elephant 1100 words you need to know week 28 day 1 with flashcards at LELB Society for GRE, TOEFL & IELTS

طوطی جواب میده: «چی؟ چرا تعظیم کنم؟»

فیل گفت: «چی گفتی؟ ببینم، انگار تو نمی دونی با کی داری حرف می زنی؟ حالا بهت یاد می دم چطور به من احترام بگذاری. ها، ها، ها…».

Listening practice on elephants with flashcards for IELTS & TOEFL

اما، طوطی به فیل تعظیم نکرد. فیل که از کوره در رفته بود، درخت رو گرفت و شروع کرد به تکون دادنش. طوطی که دیگه نمی تونست روی درخت بشینه، پرواز کرد و رفت.

فیل گفت: «برو، برو، پرواز کن برو. حالا دیدی می تونم چی کار کنم! شماها، همه تون ضعیف هستین».

فیل مغرور این رو گفت و از اون جا دور شد. مثل همیشه به رودخونه رفت تا آب بخوره. درست کنار رودخونه، مورچه ای تو لونه ی کوچیکش زندگی می کرد. مورچه هر روز می رفت تا دونه جمع بکنه. فیل هم، هر روز اذیتش می کرد. اون روز هم، هیچ فرقی با روزهای دیگه نداشت. فیل همون طور که داشت آب می خورد، چشمش به مورچه افتاد.

فیل گفت: «مورچه کوچولو، داری دونه ها رو کجا می بری؟»

مورچه گفت: «دارم به خونه ام می برم. زمستون خیلی زود از راه می رسه، باید آماده بشم و دونه های زیادی جمع کنم».

آموزش زبان فارسی درباره زندگی مورچه ها برای کودکان

فیل گفت: «ها، ها، ها…، که این طور …».

بعد فیل خرطومش رو پر آب کرد و اون رو روی مورچه پاشید. آب دونه های مورچه رو خراب کرد و مورچه هم سر تا پا خیس شد.

فیل خندید: «ها، ها، ها…».

مورچه گفت: «هر چه قدر دلت می خواد بخند، ولی، بالاخره یک روزی به حسابت می رسم».

فیل جواب داد: «اوه! خیلی ترسیدم. یک مورچه کوچیک می خواد حسابم رو برسه؟! از این جا برو، والا زیر پام له ات می کنم. برگرد به لونه ی کوچیکت، زود باش».

مورچه چنان از فیل و غرور بی جاش، خشمگین شده بود که قسم خورد یک روزی، حسابش رو برسه.

مورچه با خودش گفت: «باید یک فکری به حال این فیل بکنم که دیگه، این همه بقیه رو اذیت نکنه».

روز بعد، مورچه برای جمع کردن دونه، بیرون رفت. وقتی دید که فیل خوابیده، فورا، شروع کرد به نقشه کشیدن. آهسته به فیل نزدیک شد و رفت توی خرطوم فیل. شروع کرد به گاز گرفتن خرطوم فیل. اون قدر گازش گرفت که فیل بیدار شد و از شدت درد، شروع کرد به فریاد زدن.

فیل با آه و ناله می گفت: «اِهه، اِهه، اِهه…، خرطومم خیلی درد می کنه. کی رفته تو خرطومم؟ بیا بیرون. آآآی …».

مورچه صدای فریادهای فیل رو شنید و به گاز گرفتن ادامه داد. فیل که خیلی دردش گرفته بود، زد زیر گریه.

فیل با گریه می گفت: «خواهش می کنم، خواهش می کنم، یکی کمکم بکنه. خواهش می کنم، کی رفته تو خرطومم؟ بیا بیرون. خواهش می کنم، بیا بیرون».

مورچه صدای فریادهای فیل رو شنید و اومد بیرون. فیل از دیدن مورچه ی کوچولو تعجب کرد. فیل که ترسیده بود مورچه دوباره گازش بگیره، به زانو افتاد و شروع به معذرت خواهی کرد. 

فیل به مورچه گفت: «لطفا، من رو ببخش، دیگه اذیتت نمی کنم».

فیل به اشتباهش پی برد و از اون جا رفت. از اون روز به بعد، دیگه هیچ کس رو اذیت نکرد.

مورچه با خنده گفت: «حالا دیدی به بزرگی و کوچیکی نیست. ما همه مون، توانایی های منحصر به فردی داریم. پس، مغرور نباش و از توانایی هات برای کمک به دیگران استفاده کن».

پرسش های درس

1- فیل به چه چیز خود مغرور بود؟

2- چرا فیل، بقیه ی حیوانات را اذیت می کرد؟

3- مورچه چطور توانست فیل را شکست بدهد؟

4- چرا مورچه از دست فیل خشمگین شده بود؟

5- وقتی کار اشتباهی انجام می دهیم و کسی از دست ما ناراحت می شود، چه کار باید بکنیم؟

20 thoughts on “داستان فیل و مورچه – آموزش زبان فارسی با داستان”

  1. ۱. مغرور بود برای آنکه هیکل بزرگ داشت.
    ۲. برای آنکه قویترین بود در جنگل.
    ۳. رفت داخل خرطومش رفت و گازش گرفت.

    • بله، درسته. فقط در جمله های شما، فاعل نوشته نشده است. مثلا، بهتر است بنویسید: فیل مغرور بود، فیل قوی ترین حیوان در جنگل بود و غیره.
      خوشبختانه، مورچه با اینکه حشره خیلی کوچکی بود، به بزرگ ترین و نیرومند ترین جانور در جنگل درس خیلی مهمی داد که نباید به هیکل خود بنازد و جانوران دیگر را بیازارد.

  2. ۱ فیل به هیکل بزرگش می بالید فکر می کرد که ريیس حیوانات است.
    ۲.برای اینکه فکر کرد بهترین حیوان تو جنگل و قوی ترین حیوان بود
    ۳. برای اینکه رفت تو بینی فیل و همینطور گازش می گرفت
    ۴. برای اینکه آب ریخت رو دانه های مورچه
    ۵.من فکر میکنم معذرت خواهی کنیم و قول بدهیم تکرار نکانیم

    • آفرین بر شما، احمد. مثل همیشه، خوب و کامل به پرسش ها پاسخ دادی. در این داستان، فیل خیلی مغرور بود و فکر می کرد که از همه جانوران دیگر، بهتر و نیرومند تر است. به همین دلیل هم به جانوران دیگر زور می گفت و آنها را آزار می داد. ولی سرانجام، مورچه با آنکه بسیار کوچک تر از فیل بود، توانست او را شکست دهد و به فیل با آن هیکل بزرگش درس خیلی خوبی بدهد

  3. فیل مغرور که به همه آسیب می‌رساند مورچه را دید با دانه‌های زیاد سر روش آب پاش کرد و اون را خیس کرد اما مورچه هم به حسابش رسید اون را گاز گرفت فیل را و گفت مورچه که شما

    • آفرین بر شما. خیلی خوب داستان فیل و مورچه را به زبان خود تعریف کردید. در این داستان، مورچه خیلی مغرور بود و فکر می کرد که از همه حیوانات دیگر قوی تر است و هیچ جانوری نمی تواند او را شکست بدهد. در حالی که، فیل به آن بزرگی، از مورچه به این کوچکی شکست سختی خورد ولی درس خوبی گرفت.

    • همان طوری که نوشتید، وقتی که فیل خواب بود، مورچه از فرصت استفاده کرد و داخل خرطوم فیل رفت و از داخل خرطوم، شروع کرد به گاز گرفتن فیل تا درس خوبی به او بدهد.

Leave a Comment