داستان پسرک و گرگ برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان برگرفته از داستانهای ساده و آموزنده ازوپ به همراه ویدیو، لیست واژگان جدید، نسخه انگلیسی داستان برای پرورش کودک دوزبانه و پرسش برای درک مطلب
مترجم: دکتر محمد حسین حریری اصل
نسخه انگلیسی داستان پسرک و گرگ
برای خواندن نسخه انگلیسی داستان پسرک و گرگ، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان پسرک و گرگ
متن داستان پسرک و گرگ
در یک روستای زیبا، پسرک شیطون و بازیگوشی زندگی می کرد. روزی ار روزها، پسرک بر روی پشت بام خانه رفت تا به گلهای گلدان که در پشت بام بود، آب بدهد. در همان زمان، از روی پشت بام، به منظره زیبای روستا نگاه کرد.
ناگهان، پسرک از روی پشت بام دید که یک گرگ از دور به خانه آنها نزدیک می شود. پسرک شیطون خوب می دانست که گرگ نمی تواند به پشت بام خانه آنها بیاید. به همین دلیل، گرگ را مسخره کرد و به او گفت: «آهای گرگ بدجنس، اگه می تونی، بیا این بالا و منو بگیر!»
گرگ در همانجا ایستاد و به بالا نگاه کرد و با کنایه به پسرک گفت: «اگه تو هم مثل من، بر روی پشت بام نبودی و روی زمین راه می رفتی، باز هم منو مسخره می کردی و به من می خندیدی!؟ مطمئنم که اینطور نبود! اگه راست میگی، تو هم بیا این پایین تا با هم گفتگو کنیم!»
پسرک شیطون و بازیگوش در پاسخ به گرگ چیزی برای گفتن نداشت و به همین دلیل، در حالی که به گرگ نگاه می کرد، ساکت ماند و به فکر فرو رفت. پسرک فهمید که نباید دیگران را مسخره کند و به توانایی های خود ببالد و مغرور باشد.
واژگان داستان پسرک و گرگ
- پسرک: پسر کوچک
- روستا: آبادی
- منظره: چشم انداز
- مسخره کردن: با بی ادبی به کسی خندیدن
- کنایه: چیزی را به شکل غیر مستقیم و با طنز به کسی گفتن
- گفتگو: مکالمه، با هم حرف زدن و صحبت کردن
- ساکت ماندن: حرف نزدن
- بالیدن: افتخار کردن
- مغرور: خودخواه، کسی که خود را بزرگتر و مهم تر از دیگران می داند
آنچه از این داستان می آموزیم
این داستان به ما می آموزد که ما نباید مغرور و خودخواه باشیم. بلکه باید فروتن باشیم و به دیگران فخر نفروشیم. مسخره کردن دیگران به خاطر خودخواهی کار بسیار زشتی است.
پرسش های داستان پسرک و گرگ
به پرسش های زیر در بخش کامنت گذاری پاسخ دهید:
- چرا پسرک به بالای پشت بام خانه رفت؟
- چرا پسرک گرگ را مسخره کرد و به او خندید؟
- چرا پسرک در پاسخ به گرگ، ساکت ماند و چیزی نگفت؟
