حکایت سه پند گنجشک با ویدیو برای آموزش زبان فارسی

حکایت سه پند گنجشک برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان با تکیه بر زبان و ادبیات فارسی به همراه ویدیو، لیست واژگان و پرسش برای بحث و تمرین نگارش

ویدیوی حکایت سه پند گنجشک

متن حکایت سه پند گنجشک

در روزگاران قدیم، مردی در حال قدم زدن در بازار بود. آن مرد یک گنجشک زیبا را دید که در قفس بود. او تصمیم گرفت تا آن گنجشک را به قیمت یک سکه کم ارزش بخرد تا فرزندانش در خانه با آن پرنده زیبا بازی کنند و سرگرم شوند.

Euphony GRE Vocabulary Flashcard at LELB Society

وقتی که به خانه برمی گشت، گنجشک شروع به سخن گفتن کرد و به مرد گفت: «پرنده کوچکی مثل من، برای تو ارزشی ندارد. ولی اگر من را آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می دهم که می توانند زندگی تو را از این رو به آن رو تغییر دهند. دو تا از پندها را وقتی هنوز اسیر دست تو هستم به تو می گویم. ولی پند سوم که از همه مهمتر است را تنها وقتی به تو می گویم که من را آزاد کرده باشی و بر روی شاخه درختی نشسته باشم.»

the early bird catches the worm LELB Society

آن مرد به فکر فرو رفت و با خود گفت: «این گنجشک که سخنگو هم هست، همه چیز را از بالا دیده و ظاهرا خرد والایی دارد. پس حتما به یک سکه ناچیز می ارزد که رهایش کنم و سه پند و نصیحت با ارزش از او بگیرم.»

exempt LELB Society

مرد با اشتیاق شرط و شروط گنجشک را پذیرفت و از او خواست تا پندهایش را بگوید. گنجشک پاسخ داد: «اولین پند این است که اگر چیز با ارزشی را از دست دادی، اندوهگین نباش و غم نعمت از دست رفته را نخور. زیرا حتما این ضرب المثل را شنیده ایی که:

آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید.

مستند برای یادگیری زبان انگلیسی شامل 70 مستند برتر دنیا به همراه متن و واژگان دشوار

مرد که با دقت به سخنان گنجشک گوش می داد، از پند اول گنجشک خوشش آمد و از او خواست تا پند دوم را نیز به او بگوید. گنجشک در پاسخ گفت: «پند دوم آن است که اگر کسی حرف و نظر غیر ممکنی را به تو بگوید، اصلا به آن توجه نکن و فورا آن را فراموش کن.»

The Mouse, The Bird, and the Sausage English fairy tale at LELB Society with flashcards and podcast

مرد که شیفته خرد و دانایی گنجشک شده بود، او را رها کرد تا پند سوم را هم با اشتیاق بشنود. گنجشک هم به سرعت پرواز کرد و بر روی شاخه بلندی نشست. گنجشک که خیالش از آزادی خود راحت شده بود، نفس عمیقی کشید و خندید. مرد از گنجشک خواست تا پند سوم را به او بگوید.

The Oldman and His Grandson English Fairy Tale at LELB Society with podcast and flashcards

گنجشک با نیشخند به مرد گفت: «ای مرد نادان، پند سومی در کار نیست. تو اشتباه بزرگی کردی که گول من را خوردی و مرا رها کردی. در شکم من، دو گوهر ارزشمند وجود دارد که هر کدام 250 گرم وزن دارد. با فروش این دو گوهر، می توانستی ثروتمند شوی. ولی خوب دیگر دستت به این دو گوهر نخواهد رسید چون من تو را فریب دادم.»

Learn Persian online with the story the Goose and the golden egg in our online Farsi classes at LELB Society

چهره مرد با شنیدن این خبر، سرخ شد و از شدت خشم نمی دانست چه کار کند. مرد بینوا با صدای بلند گنجشک را ناسزا می گفت و لعن و نفرین می کرد. ولی پس از مدتی، با صدای آرامتری از گنجشک خواست: «حالا که دست من به آن دو گوهر ارزشمند نمی رسد، حد اقل پند سوم را به من بگو تا کمی خیالم آرام گیرد.»

The Fisherman and His Wife at LELB Society with podcast and flashcards

گنجشک دانا در پاسخ گفت: «ای مرد نادان، پند اول من به تو این بود که اگر نعمتی را از دست دهی، غم فراوان نخوری و اندوهگین نشوی. در حالی که تو اکنون به خاطر از دست دادن آن دو گوهر، بسیار اندوهگین هستی. پند دوم من هم این بود که سخن محال و غیر ممکن را نپذیری. اما تو خیلی راحت گول حرف من را خوردی که در شکم من دو گوهر به وزن 500 گرم یا نیم کیلوگرم وجود دارد. مگر وزن پرنده کوچکی مثل من چقدر است که گوهری به وزن نیم کیلو در داخل شکم من جا بگیرد!»

گنجشک در ادامه گفت: «پس تو شایسته آن دو پند و اندرز نبودی. من هم پند سوم را به تو نخواهم گفت چون لیاقت آن را نخواهی داشت و حتما مثل دو پند اول، پند سوم را هم خیلی زود فراموش می کنی!»

داستان دهقان و درخت سیب برای آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان به همراه ویدیو و نسخه انگلیسی

سپس گنجشک از روی شاخه درخت پرید و از آنجا دور شد و در آسمان ناپدید گردید. مرد بینوا هم در حالی که چشم به آسمان دوخته بود، از نادانی خود خجالتزده شد و به فکر فرو رفت.

واژگان جدید حکایت سه پند گنجشک

  1. بازار: جایی برای خرید و فروش کالا
  2. پند: نصیحت، اندرز
  3. اسیر: گرفتار، در بند
  4. خرد والا: دانش زیاد
  5. اندوهگین: غمگین، ناراحت
  6. نپاید: دوام نداشته باشد
  7. فورا: خیلی زود
  8. شیفته: علاقه مند
  9. گوهر: سنگ ارزشمند
  10. ناسزا: دشنام، فحش
  11. لعن و نفرین: بدخواهی برای دیگران
  12. نعمت: چیزی که بسیار ارزشمند است
  13. محال: غیر ممکن
  14. شایسته: سزاوار، درخور، دارای لیاقت

پرسش های حکایت سه پند گنجشک

به پرسش های زیر درباره این داستان فارسی در قسمت کامنت گذاری پاسخ دهید.

  1. چرا مرد تصمیم گرفت آن گنجشک را بخرد؟
  2. شما از این داستان یا حکایت فارسی چه درسی می گیرید؟
  3. آیا به نظر شما، پند سومی هم اصلا در کار بود؟
  4. چرا مرد در این داستان، نماد یک انسان نادان است؟

6 thoughts on “حکایت سه پند گنجشک با ویدیو برای آموزش زبان فارسی”

  1. به خاطر از ا ینکه حرف یک پزنده را گوش کرد و اون را رها کرد از اون خبر نداشت که در شکم اون خیلی طلا سکه طلا بود

    • درست است. البته، گنجشک برای امتحان کردن مرد، به او گفت که در شکمش گوهر با ارزش داشته است. در حالیکه، واقعیت نداشت. چون در این صورت، گنجشک حتی توان پریدن هم نداشت.

    • همان طوررکه گفتی، مرد دو پند اول را فراموش کرده و در عمل از آن ها استفاده نکرد. برای همین، گنجشک پند سوم را به مرد نگفت

Leave a Comment