داستان الاغ و سگ خانگی از داستان های ازوپ با ویدیو برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبان به ویژه کودکان و نوجوانان در مدرسه فارسی LELB Society برای تمرین خواندن و نوشتن زبان فارسی و همچنین شنیدن و صحبت کردن فارسی
ساده نویسی: هاجر عزیز زنجانی
نسخه انگلیسی داستان الاغ و سگ خانگی
برای خواندن نسخه انگلیسی داستان الاغ و سگ خانگی، بر روی لینک زیر کلیک کنید:
ویدیوی داستان الاغ و سگ خانگی
متن داستان الاغ و سگ خانگی
الاغی در مزرعه ای سرسبز زندگی می کرد. این الاغ به خوبی در آخور نگهداری می شد. او به اندازه کافی یونجه و جو برای خوردن داشت. الاغ روزها در مزرعه کار می کرد. اما، شب ها به خوبی غذا خورده و استراحت می کرد.
مزرعه دار یک سگ خانگی هم داشت. مزرعه دار، سگش را از بچگی بزرگ کرده بود. بیشتر وقت ها، این سگ در لانه اش چرت می زد. سگ وقتی صاحبش را می دید، پارس کنان به طرف او می دوید. خود را در آغوش صاحبش می انداخت تا او را نوازش کند. موقع غذا نیز، مزرعه دار با سوت زدن سگ را صدا می زد. گاهی نیز سگ همراه با خانواده در داخل خانه غذا خورده و می خوابید.
یکی از روزها، الاغ کار زیادی در مزرعه برای انجام دادن داشت. سگ را لم داده در سایه دید. الاغ باید گندم را با گاری برای آسیابان می برد. بعد از خوردن نهار هم باید در مزرعه کار می کرد. الاغ حال خود را با بیکاری و خوشگذرانی سگ مقایسه کرد. الاغ با حسرت به سگ نگاه می کرد. تمام آن روز، به دلیل حسادت به سگ، کار کردن برای الاغ سخت تر از روزهای قبل شده بود.
الاغ که روز سختی را گذرانده بود، موقع شام، با شنیدن صدای سوت مزرعه دار به طرف خانه دوید. الاغ در را شکسته و به تقلید از سگ خود را در آغوش مزرعه دار انداخت. الاغ، بساط شام را در خانه به هم ریخت. ظرف های غذا به خاطر حرکات الاغ بر زمین ریخت. الاغ با صدای عرعر خود را به دست و پای مزرعه دار می مالید تا نوازش کند.
اما، برخلاف انتظار او، مزرعه دار و خانواده اش بسیار ترسیده بودند. مزرعه دار، کارگرهایش را صدا زده و کمک خواست. کارگرها با چوب و طناب بر سر الاغ ریختند. کارگرها حسابی به الاغ به خاطر رفتارش کتک زدند. در پایان هم، الاغ لگدمال شده را بدون یونجه و کاه در آخورش انداختند.
الاغ بیچاره به حال خود گریه کرد و گفت: «آخ خ خ! خودم کردم که لعنت بر خودم باد! دست و پایم کبود و سیاه شد. چرا باید طبیعت و شرافت خود را زیر پا می گذاشتم که شبیه سگ بی فایده شوم. حالا، نه یونجه و کاهی برای خوردن دارم و نه، آرامش و استراحت شبانه.»
ضرب المثل داستان الاغ و سگ خانگی
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
این ضرب المثل فارسی را وقتی به کار می برند که کسی باعث ناراحتی و دردسر خودش شود.
در این داستان، الاغ به موقعیت و حال سگ حسادت کرد. اگر الاغ قدر خودش را می دانست، به گرفتاری نمی افتاد.
واژگان فارسی داستان الاغ و سگ خانگی
- آخور: طویله، محل نگهداری حیوانات
- چرت زدن: خواب کوتاه
- تقلید کردن: پیروی کردن، کسی را الگوی خود کردن
- حسرت: افسوس، تاسف
- لگدمال شدن: زیر دست و پا له شدن
- شرافت: بزرگی، قدر و ارزش، اصالت
- بساط: اسباب
پرسش های داستان الاغ و سگ خانگی
بعد از دیدن ویدیو و خواندن داستان الاغ و سگ خانگی به پرسش های زیر در کامنت پاسخ دهید.
- چرا الاغ به گرفتاری افتاد؟
- الاغ حسرت چه چیزی در زندگی سگ خانگی را خورد؟
- در پایان داستان، الاغ چه چیزهای ارزشمندی را در زندگی خود یافت؟
- چرا مزرعه دار با الاغ و سگش رفتار متفاوتی داشت؟
الاغ بیچاره حصار محبت برای مزرعهدار کرد و با سوت زرعهدار رفت وارد خانه زرعهدار و غذای شب را خراب کرد ظرفها را شکست دوست داشت که اونم مثل اون سگ محبت کند برای معذرت
آفرین. خیلی خوب از جمله های ساده فارسی استفاده کردید و به پرسش ها پاسخ دادید. در داستان فارسی الاغ و سگ خانگی، الاغ بیچاره می خواست صاحبش به او بیشتر توجه کند و به سگ خانگی حسودی می کرد
حصار محبت = ابراز محبت
زرعهدار = مزرعه دار
الاغ بیچاره که محبت ندیده بود از مزرعهدار و اون خیلی ناراحت ود از اینکه خیلی کار زیاد میکرد و مزرعهدار اون را دوست نداشت مثل سگ خانگی خود مزرعهدار از بچه
بله، الاغ فکر می کرد که مزرعه دار بین الاغ و سگ خانگی فرق می گذارد یا تبعیض قائل می شود. به این دلیل، به سگ خانگی حسودی کرد و خود را در آغوش مزرعه دار انداخت. الاغ به چیزهای خوبی که داشت، توجه نمی کرد، مثل جای خوب برای خوابیدن در شب و غذای خوب برای خوردن در آخور
ناراحت ود = ناراحت بود
۱.«برای اینکه الاغ به سگ واقعأ حسادت میکرد و گفت «که او بی فایده هست.🧑🌾🐶🫏❌🐶
۲.الاغ باید کار می کرد و سگ فقط می خوابید و می خورد و کار نمی کرد.🐶🍽️🫏🧼🐶🛌
۳.الاغ تازه فهمید که یه جا داشت که بخوابه، غذا بخوره .🫏🥘🫏🛌⬇️👤
آفرین احمد. خیلی خوب و کامل به پرسش ها پاسخ دادی، مثل همیشه. در این داستان ما یاد می گیریم که الاغ قدر و ارزش چیزهایی که داشت را ندانست و به سگ خانگی حسودی کرد. به همین دلیل، چیزهایی که داشت را از دست داد، مثل غذا، جایی برای خوابیدن و غیره
۱. برای آنکه به سگ حسادت می کرد و گفت که او هچ بی فایده هست
۲. الاغ کار می کرد و سگ فقط می خوابید و کار نمی کرد. مزرعه دار، سگش را از بچگی بزرگ کرده بود.
۳. الاغ تمام چیزها که لازم بود را داشت مانند، غذا ، یه جا برای خواب.
آفرین بردیا. مثل همیشه خیلی و خوب به پرسش ها پاسخ دادی. در داستان الاغ و سگ خانگی، الاغ به سگ حسودی کرد و به این دلیل، همه چیزهای خوبی که داشت را از دست داد. در این داستان، ما یاد می گیریم که کاربرد سگ و الاغ با هم فرق می کند و نباید آن دو را با هم مقایسه کرد. من این قسمت از کامنت شما را متوجه نشدم
او هچ بی فایده هست = آیا می خواستید بنویسید که او هیچ فایده ای ندارد
آیا شما تا به حال حسرت چیزی یا کسی را خورده اید؟
.بله، اما یادم نیست کی بود
خوب ، آیا پشیمون هم شدی؟
.من فکر کنم پشیمون شدم
سپاس از شما که به این خوبی به همه پرسش ها پاسخ می دهید
یک بار که از چیزی حسرت خوردم این بود که تصمیم گرفتم کارم را عقب بزنم و در نهایت وقت نکردم آن را به خوبی انجام دهم
بله، وقتی که زمان کافی برای انجام کارها را داریم باید قدرش را بدانیم. برای این که، شاید بعد فرصت نداشته باشیم.
1- الاغ به گرفتاری افتاد چون موقع شام رو مزرعه دار پرید و خیلی ظروف رو هم شکست
2- الاغ به سگ حسادت میکرد چون سگ همیشه بدون کار سرگرم میشد و همیشه با صاحبش بازی میکرد اما الاغ مجبور بود تمام روز کار کند
3- الاغ در پایان داستان متوجه شد که به جای اینکه حیوانی باشد که نیست باید فقط خودش باشد
4- مزرعه دار با الاغ و سگ رفتار متفاوتی داشت چون سگ از بچگی حیوان خانگی او بوده و الاغ فقط حیوانی است که مزرعه دار برای انجام کار به آن نیاز دارد
صد آفرین پریسا جان.
حسادت کارها را برای الاغ سخت تر کرد. الاغ خودش را با سگ مقایسه کرد. بنابراین، الاغ نتوانست مثل روزهای قبل کار کند و شب به راحتی در آخور استراحت کند.
۱- .الاغ به دردسر افتاد بخاطر حسودی اش به سگ و اینکه سعی کرد مثل سگ رفتار کند
۲- .الاغ برای اینکه سگ خانگی زندگی راحتی داشت و می توانست توی خانه صاحبش برود به او حسودی می کرد
۳- .الاغ فهمید که یونجه و کاهی که برای خوردن داشت و آرامش و استراحت شبانه اش چقدر ارزشمند بودند
۴- .مزرعه دار با سگ و الاغ رفتار متفاوتی داشت برای اینکه آنها حیوانات متفاوتی هستند و احتیاجهای متفاوتی دارند
عالی بود دل آرا جان.
قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید. این هم ضرب المثلی است که در درس قبل یاد گرفتید. اینجا هم برای الاغ میتوان بکار برد. برای اینکه در پایان داستان پشیمان می شود که ای کاش قدر خودش را می دانست.
مرسی
خواهش می کنم