حکایت زنبور و مور برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان از عطار نیشابوری که توسط تیم آموزش زبان فارسی LELB Society ساده نویسی شده، مدرسه فارسی LELB Society با داستان های پندآموز و جذاب به همراه اصطلاحات ساده و کاربردی زبان فارسی، پرسش و گفتگو در کلاس آنلاین زبان فارسی، تقویت همه مهارت های شنیدن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن زبان فارسی را بطور همزمان و فعال برای فارسی آموزان را فراهم نموده است.
ویدیوی حکایت زنبور و مور
محتوای ساده حکایت زنبور و مور
روزی از روزها، زنبوری شاد و سرخوش در حال پرواز بود. از قضا در همان جا، مور زحمت کشی در حال حمل دانه گندم به لانه اش بود. مور از دیدن زنبور پرشور تعجب کرد و از او پرسید: “چه خبر شده که از شادی در پوست خود نمی گنجی؟”
زنبور با غرور نگاهی به مور انداخت و پاسخ داد: “چرا شاد نباشم! من آزادترین موجود دنیا هستم! هر کجا که دلم بخواهد پرواز میکنم. من از شهد شیرین گل ها لذت می برم. من هیچ غم و غصه ای در زندگی ندارم و دنیا به کام من است.”
مور از حرف های زنبور دلخور شد و گفت: “راست می گویی. ای کاش من هم مثل تو، سرخوش و بدون هیچ دردسری زندگی می کردم. کار و تلاش برای جمع آوری آذوقه امانم را بریده است.” مورچه با ناراحتی به راهش ادامه داد. اما، در دلش می اندیشید که زندگی آزاد و بی دغدغه چه حسی دارد؟
چند روز بعد، زنبور سرخوش در حال گشت و گذار در باغ بود. ناگهان، بوی خوشمزه ای به مشامش رسید. زنبور، چشم و گوش بسته به سمت منبع بو پرواز کرد. سرانجام، زنبور به تکه ای گوشت آویزان در قصابی رسید و روی گوشت نشست.
چشم تان روز بد نبیند. قصاب با دیدن زنبور به او حمله کرد. سرانجام، قصاب زنبور را با ساطور دو نیم کرد.
در همین حال، مورچه نیز از کنار مغازه قصاب عبور میکرد. مور با دیدن سرنوشت دردناک زنبور، آهی از ته دل کشید. مور با خود گفت: “چه حیف! زنبور با آن همه غرور به این راحتی جانش را از دست داد. زنبور بیچاره! آنقدر غرق در خوشی خودش بود که خطر را بیخ گوشش ندید.”
مورچه از ماجرای زنبور درس عبرت گرفت. مور با خود اندیشید که عاقبت به خیر شدن بهتر از لذت موقتی و زودگذر است. به علاوه، خوشی و آسودگی زیاد، غفلت به همراه دارد. مور با ذوق و شوق بیشتر برای تلاش به دنبال جمع آوری آذوقه اش رفت. در پایان، مورچه کوشا نیمی از بدن بیجان زنبور را به دندان گرفت و با خود به لانه برد تا از آن برای غذا استفاده کند.
حکایت زنبور و مور از عطار نیشابوری
یکی زنبور می آمد ز خانه *** بغایت بی قرار و شادمانه
مگر موری چنان دلشاد دیدش *** ز حکم بندگی آزاد دیدش
بدو گفتا چرا شادی چنین تو *** که از شادی نگنجی در زمین تو
جوابش داد آن زنبور کای مور *** چرا نبود ز شادی در دلم شور
که هر جائی که باید می نشینم *** وز آن خوردی که خواهم می گزینم
بکام خویش می گردم جهانی *** چرا اندوهگین باشم زمانی
بگفت این پاسخ و چون تیر پرتاب *** روان شد تا یکی دکان قصاب
مگر از گوشت آنجا نیمه ای بود *** در آن زنبور در زد نیش را زود
همی زد از قضا قصاب ساطور *** ز زخم او دو نیمه گشت زنبور
بخاک افتاد حالی تا خبر داشت *** درآمد مور از او یک نیمه برداشت
بزاری می کشیدش خوار در راه *** زبان برداشته می گفت آنگاه
که هر کو آن خورد کو را بود رای *** نشیند بر مراد خود همه جای
همی آنچش نباید دید ناکام *** همه همچون تو آن بیند سرانجام
کسی کو بر مراد خود کند زیست *** چو تو میرد ببین تا آخرت چیست
چو گام از حد خود بیرون نهادی *** بنادانی قدم در خون نهادی
غرور و کبر کم باید گرفتن *** ره خلق و کرم باید گرفتن
چو یک جو خلق را آن زور بازوست *** که وزن کوه قافش در ترازوست
کم آزاری گزین و بردباری *** کز این نزدیک تر راهی نداری
اصطلاحات کاربردی زبان فارسی حکایت زنبور و مور
از شادی در پوست خود نگنجیدن
این اصطلاح فارسی برای کسی بکار می رود که خیلی خوشحال و شاد است.
دنیا به کام / مراد کسی بودن
این اصطلاح فارسی به معنی حس خوشبختی در زندگی است. دنیا به کام کسی است که به همه آرزوهایش در زندگی رسیده است. کسی که هر چیزی بخواهد به راحتی برایش فراهم می شود.
چشم و گوش بسته
این اصطلاح فارسی برای کسی بکار می رود که بی دقت بوده و درباره سرانجام کار فکر نمی کند. کسی که حواسش جمع نیست در اطرافش چه می گذرد.
ضرب المثل های فارسی حکایت زنبور و مور
چشمت روز بد نبیند
این ضرب المثل فارسی وقتی استفاده می شود که کسی اتفاق بد و ناگواری را برای دیگران تعریف می کند.
عاقبت به خیر شدن
این ضرب المثل فارسی به معنی رسیدن به سرانجام خوب و مطلوب در زندگی است. عاقبت به خیر شدن به نتیجه خوب حاصل از رفتارهای نیک و پسندیده اشاره دارد. رفتارهایی که حس واقعی خوشبختی در زندگی را به همراه دارند.
واژگان فارسی حکایت زنبور و مور
- حکایت: داستان، قصه
- مور: مورچه
- پرشور: پرهیجان
- سرخوش: خوشحال، شاد
- دلخور: ناراحت
- دردسر: سختی، مشکل
- امانم را بریده: ناراحتی که غیر قابل تحمل شده
- اندیشیدن: فکر کردن
- سرانجام: پایان، نتیجه کار
- دغدغه: نگرانی
- قصاب: گوشت فروش
- ساطور: چاقوی گوشت بریدن
- بیخ گوش: کنار گوش، بسیار نزدیک
- درس عبرت: پند، درس آموزنده
- عاقبت: نتیجه، پایان کار
- نیک: خوب، پسندیده
پرسش و پاسخ حکایت زنبور و مور
بعد از شنیدن و خواندن حکایت زنبور و مور از عطار نیشابوری به پرسش های این درس در کامنت پاسخ دهید.
- چرا مورچه در این داستان حسرت زندگی زنبور را خورد؟
- چرا زنبور عاقبت به خیر نشد؟
- اگر زنبور فرصت دوباره زندگی را داشت، چه کارهای متفاوتی را می توانست انجام دهد؟
- به نظر شما چه رابطه ای بین تلاش و احساس خوشبختی وجود دارد؟
- چه چیزهایی برای داشتن زندگی شاد لازم هستند؟